گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
جلد هفتم
جلد هفتم






اشاره
بسم اللَّه الرّحمن الرّحیم الحمد للَّه رب العالمین و ال ّ ص لاة و السّلام علی محمّد و آله الطّاهرین و اللّعن علی اعدائهم اجمعین الی یوم
الدّین
سورة هود .... ص : 2
اشاره
امّا کلام در فضیلت قرائت آن و با خود نگاه داشتن آن اخبار بسیاري از طرق خاصه و عامه وارد شده، از ابن بابویه از حضرت باقر
علیه السّلام فرمود
(من قرء سورة هود فی کلّ جمعۀ بعثه اللَّه تعالی فی زمرة النبیین و لم یعرف له خطیئۀ عملها یوم القیمۀ.
) و از عیاشی از ابن سنان از جابر از حضرت باقر علیه السّلام فرمود
(من قرء سورة هود فی کل جمعۀ بعثه اللَّه فی زمرة المؤمنین و النبیین و حوسب حسابا یسیرا و لم یعرف خطیئۀ عملها یوم القیمۀ.
) و در برهان از حضرت صادق علیه السلام در روایت سفیان ثوري و روایت خواص القرآن فرمود
(من کتب هذه السورة علی و رق ظبی و یأخذها معه اعطاه اللَّه قوّة و من یحارب معه لنصر علیهم و غلبهم و کل من رایه یخاف عنه.
) و از خواص القرآن عن النبی صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم فرمود
(من قرء هذه السورة اعطی من الاجر و الثواب بعدد من صدّق هودا و الانبیاء علیهم السلام و من کذّب بهم و کان یوم القیمۀ فی
درجۀ الشهداء و حوسب حسابا یسیرا)
بعلاوه فضائل و مثوباتی ص: 3
که از براي مطلق قرائت قرآن داریم شامل این سوره هست و ما در مجلد اول در ذکر بیان مقدمات بیک قسمت آنها اشاره کردهایم،
صفحه 19 از 220
. فعلا شروع کنیم در تفسیر این سوره طبق عدد آیات شریفه 123
[سوره هود ( 11 ): آیه 1] .... ص : 3
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ
( الر کِتابٌ أُحْکِمَتْ آیاتُهُ ثُمَّ فُصِّلَتْ مِنْ لَدُنْ حَکِیمٍ خَبِیرٍ ( 1
در اول سوره بقره گفتیم که این حروف مقطعه قرآن رموزي است بین خدا و رسول و فقط اهل بیت میدانند و جزو متشابهات قرآنی
است و هر چه گفته شود تفسیر برأي است فقط در برهان از ابن بابویه نقل نموده که گفت
(قال الصادق علیه السّلام الر انا اللَّه الرؤف)
و همین حدیث را از سفیان ثوري از حضرت صادق علیه السّلام نیز روایت کرده و اللَّه العالم.
کِتابٌ أُحْکِمَتْ آیاتُهُ کتاب قرآن مجید است که یکی از اسامی قرآن کتاب است بمناسبت آنکه در لوح محفوظ ثبت شده إِنَّهُ
78 . احکام اتقان و اثبات است مقابل سستی و زوال آیات، آیات - لَقُرْآنٌ کَرِیمٌ فِی کِتابٍ مَکْنُونٍ لا یَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ واقعه آیه 76
کتاب است و اطلاق آیه بر این است که هر آیه دلیل و برهان و حجت قاطعی است براي حق و واقع و معجزه است براي نبوّت.
ثُمَّ فُصِّلَتْ فصل مقابل وصل است یعنی مشتمل بر عقائد حقه و اخلاق فاضله و مواعظ کافیه و احکام متقنه موافق حکم و مصالح
لازمه دنیویه و اخرویه و احوال امم ماضیه و غیر اینها که هر کدام مستقل و مجزي از دیگري است.
مِنْ لَدُنْ حَکِیمٍ خَبِیرٍ نظر به اینکه قرآن مجید مشتمل بر دو جمله است انشائیات و اخباریات لذا براي انشائیات صفت حکمت را ذکر
فرمود که این قرآن ص: 4
از جانب خداوندي است که عالم بجمیع مصالح و مفاسد و منافع و مضار و خیرات و شرور و محاسن و مقابح است و تمام دستورات
او موافق با حکم و مصالح است که قدر جامع آن حکیم است. و براي اخباریات صفت خبیر ذکر فرمود که عالم بتمام جزئیات و
قضایا و وقایعی که از بدو خلقت تا زمان نزول واقع شده و آنچه تا انتهاء خلقت واقع میشود نازل شده که تمام صدق و مطابق با واقع
و حقیقت است و کذب و خلاف واقع و سهو و اشتباه و نسیان و جهل و شک در مبدء راه ندارد
[سوره هود ( 11 ): آیه 2] .... ص : 4
( أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا اللَّهَ إِنَّنِی لَکُمْ مِنْهُ نَذِیرٌ وَ بَشِیرٌ ( 2
اولین دستور آن حکیم خبیر اینست که پرستش نکنید مگر ذات مستجمع جمیع کمالات و منزه از جمیع عیوب و نواقص محققا من
که رسول از جانب او هستم بر شما سر تا سر عالم جن و انس انذار کنندهام از شرك و کفر و بشارت دهندهام بتوحید و ایمان.
أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا اللَّهَ عبودیت از ماده عبد است و از براي عبد دو معنی است یک معنی مقابل مولویۀ و از براي این معنی مراتبی است:
مرتبه اولی غلام است که از کفار مسلمین میگیرند یا زر خرید است عَبْداً مَمْلُوکاً لا یَقْدِرُ عَلی شَیْءٍ نحل آیه 77 . در مقابل حرّ که
بمعنی آزاد است.
و ثانیه- عبودیت نسبت بموالی مثل پیغمبر صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم و ائمه طاهرین علیهم السلام که امیر المؤمنین [ع بصعصعه
فرمود
(انا عبد من عبید محمد [ص )
و در زیارات ائمه علیهم السلام بسیار داریم بلکه نسبت بپدر فرمود
(انت و مالک لابیک)
صفحه 20 از 220
و این معنی وجوب اطاعت و ترك مخالفت است تا حد محدودي که شارع مقدس مقرر فرموده، و مولاي حقیقی ذاتی خداوند
است و بس و بقیه موالی جعلی است بجعل الهی. و شاید اشاره بهمین معنی باشد خطاب الهی بملائکه در سجده بآدم أطیب البیان
فی تفسیر القرآن، ج 7، ص: 5
که در تحت اطاعت او باید باشند و از همین جهت شیطان امتناع کرد و زیر بار اطاعت آدم نرفت.
معناي دوم عبودیت اطاعت و پرستش است در مقابل الوهیت و چون الوهیت اختصاص بذات اقدس ربوبی دارد لذا پرستش مختص
باو است و این معناي توحید است و مفاد مطابقی کلمه طیبه لا اله الا اللَّه است در مقابل مشرکین که بت پرست و آفتاب و آتش و
ملائکه و جن و گاو و گوساله و درخت و عیسی [ع و امیر المؤمنین علیه السّلام و غیر اینها را میپرستیدند و براي آنها مقام الوهیت
قائل بودند حتی فرعون لعنه اللَّه بحضرت موسی [ع عرض کرد لَئِنِ اتَّخَذْتَ إِلهَاً غَیْرِي لَأَجْعَلَنَّکَ مِنَ الْمَسْجُونِینَ شعراء آیه 28 ، و آیه
شریفه راجع باین قسمت است.
إِنَّنِی لَکُمْ مِنْهُ نَذِیرٌ وَ بَشِیرٌ ضمیر منه اللَّه است اشاره به اینکه من هر چه میگویم از جانب خدا است وَ ما یَنْطِقُ عَنِ الْهَوي إِنْ هُوَ إِلَّا
وَحْیٌ یُوحی نجم آیه 3، و ضمیر کم خطاب بجمیع افراد جن و انس است تا روز قیامت زیرا حضرتش مبعوث بر کافه جن و انس
است، نذیر انذار کننده است از کلیه عقائد فاسده و اخلاق رذیله و قبایح عقلیه و محرمات شرعیه که تماما موجب استحقاق عذاب
میشود و در معرض بلیات دنیویه و عقوبات برزخیه و عذابهاي اخرویه است، و بشیر بشارت دهنده است بعقائد حقه و ملکات حسنه
و محاسن عقلیه و عبادات الهیه از واجبات و مستحبات دینیه، و تقدیم نذیر بر بشیر براي اینست که اول باید تخلیه کرد سپس تحلیه.
منظر دل نیست جاي صحبت اغیار دیو چون بیرون رود فرشته در آید
[سوره هود ( 11 ): آیه 3] .... ص : 5
وَ أَنِ اسْتَغْفِرُوا رَبَّکُمْ ثُمَّ تُوبُوا إِلَیْهِ یُمَتِّعْکُمْ مَتاعاً حَسَ ناً إِلی أَجَ لٍ مُسَ  می وَ یُؤْتِ کُلَّ ذِي فَضْلٍ فَضْ لَهُ وَ إِنْ تَوَلَّوْا فَإِنِّی أَخافُ عَلَیْکُمْ
( عَذابَ یَوْمٍ کَبِیرٍ ( 3
و اینکه طلب آمرزش کنید از پروردگار خود پس از آن توبه کنید بسوي ص: 6
او خداوند بشما عطاء میفرماید زندگانی خوشی تا مدت رسیدن اجلی که معین شده و اتی میفرماید هر صاحب فضلی را فضل خود
را و اگر اعراض کردید پس محققا من بر شما میترسم عذاب روز بزرگ را.
وَ أَنِ اسْتَغْفِرُوا رَبَّکُمْ استغفار نسبت بمعاصی که در زمان قبل از بنده صادر شده خداوند گذشت میفرماید حتی از نامه عمل محو
میکند و از نظر ملائکه حفظه میبرد بلکه بجاي سیّئات حسنات در نامه عمل ثبت میفرماید فَأُوْلئِکَ یُبَدِّلُ اللَّهُ سَیِّئاتِهِمْ حَسَناتٍ فرقان
. آیه 70
ثُمَّ تُوبُوا إِلَیْهِ پشیمان شوید و عزم بر عدم عود که علامت پشیمانی است انسان از هر شغلی پشیمان شود ترك میکند و دیگر مرتکب
نمیشود و سر تأخیر توبه نسبت باستغفار بکلمه ثم همین است که استغفار نسبت بمعاصی صادره است که قبلا مرتکب شده و توبه
نسبت بحال و آینده است.
یُمَتِّعْکُمْ مَتاعاً حَسَ ناً تمتع بهره برداري است در امور زندگی از خوراك و لباس و سلامتی و سعه مال و وسعت رزق و حفظ از آفات
و بلیات و دفع شرّ اشرار و ظلمه و حسن معاشرت که تمام اینها متاع حسن است که در اثر استغفار و توبه بانسان متوجه میشود.
إِلی أَجَلٍ مُسَ  می تا سر رسد مدت حیات دنیوي و مرگ در رسد که خداوند تعیین فرموده.
وَ یُؤْتِ کُلَّ ذِي فَضْلٍ فَضْ لَهُ راجع بقیامت است و فضل اخلاق فاضله و اعمال حسنه و عبادات صالحه که هر یک بمقدار فضل خود
بهره برداري میکند و نتیجه میگیرد، و اما در بعض اخبار که تفسیر شده بامیر المؤمنین علیه السّلام معناي آن از فهم ناقص ما دور
صفحه 21 از 220
است زیرا این موهبت براي مستغفرین و تائبین است و علی [ع ذنبی از او صادر نشده در تمام عمر شریفش مگر آنکه بگوئیم که
ص: 7
یُؤْتِ کُلَّ ذِي فَضْلٍ فَضْلَهُ عام است و افضل مصادیق امیر المؤمنین (ع) است.
وَ إِنْ تَوَلَّوْا اعراض کردند از استغفار و توبه و باعمال زشت خود ادامه دادند فَإِنِّی أَخافُ عَلَیْکُمْ تعبیر بخوف با اینکه یقین است اهل
عذاب هستند براي اینست که ممکن است قبل از رسیدن اجل متنبه شوند و تائب گردند و ایمان آورند و نجات پیدا کنند اگرچه
بعید است لذا تعبیر بخوف فرموده و احتیاج باین نداریم که بگوئیم خوف بمعنی یقین است چنانچه مفسرین گفتند عَذابَ یَوْمٍ کَبِیرٍ
تعبیر بکبیر براي اینست که تمام خصوصیات آن روز بزرگ است طول زمانش پنجاه هزار سال، رحمت، مغفرت، شفاعت، نعم
بهشت، عذاب جهنم، حساب، میزان، صراط تمام در غایت عظمت و بزرگی است از هر جهت کبیر است
[سوره هود ( 11 ): آیه 4] .... ص : 7
( إِلَی اللَّهِ مَرْجِعُکُمْ وَ هُوَ عَلی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ ( 4
بسوي خداوند است بازگشت جمیع شماها و او بر هر چیزي توانا است.
إِلَی اللَّهِ مَرْجِعُکُمْ گذشت در جمله إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ اینکه خداوند احاطه قیومیت دارد بجمیع موجودات امکانیه، قرب و بعد
ندارد، مکان و محلی از براي او نیست چنانچه مجسمه گفتند که بر تخت جلوس دارد که عرش الهی است و خلق اولین و آخرین را
میبرند پاي عرش و مورد سؤال و جواب میشوند، و مراد از رجوع الیه رجوع بمحکمه عدل الهی است که هر کس را بجزاي خود
میرساند مؤمن و کافر، مطیع و عاصی، عادل و فاسق، صالح و طالح، موحد و مشرك، ظالم و مظلوم.
وَ هُوَ عَلی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ قدرتش غیر متناهی است و از صفات ذاتیه ذات اضافه است و عین ذات است هر که را نجات بخشد احدي
را نمیرسد جلوگیري کند و اعتراض نماید و هر که را عذاب کند احدي را قدرت نیست بر دفع و رفع آن أطیب البیان فی تفسیر
القرآن، ج 7، ص: 8
و آنچه حکم فرماید طبق حق و عدل است و بجا و بموقع است حتی در موضوع شفاعت تا اجازه او نرسد و محل قابلیت شفاعت
نداشته باشد کسی قدرت بر شفاعت هم ندارد فعّال ما یشاء است.
[سوره هود ( 11 ): آیه 5] .... ص : 8
( أَلا إِنَّهُمْ یَثْنُونَ صُدُورَهُمْ لِیَسْتَخْفُوا مِنْهُ أَلا حِینَ یَسْتَغْشُونَ ثِیابَهُمْ یَعْلَمُ ما یُسِرُّونَ وَ ما یُعْلِنُونَ إِنَّهُ عَلِیمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ ( 5
آگاه باشید محققا این کفار و مشرکین آنچه در قلوب آنها است از شرك و کفر و عناد و عداوت اظهار نمیکنند بتوهم اینکه مخفی
بدارند او را آگاه باشید زمانی که لباس خود را بر سرمیکشند و خود را در لباس مستور میکنند که آنها را نشناسید خداوند تبارك و
تعالی میداند آنچه را که پنهان میکنند و آنچه را که اظهار میدارند محققا خداوند عالم است بقلوب و آنچه در قلوب است.
أَلا إِنَّهُمْ یَثْنُونَ صُ دُورَهُمْ ثنی بمعنی طوي پیچیدن است مثل لوله کاغذ که آنچه در آن نوشته شده مستور باشد در قرآن مجید
میفرماید یَوْمَ نَطْوِي السَّماءَ کَطَیِّ السِّجِلِّ لِلْکُتُبِ انبیاء آیه 104 کانه قلوب خود را لوله میکنند که آنچه در او است مستور باشد.
لِیَسْتَخْفُوا مِنْهُ لام غرض است یعنی مقصود و منظور آنها از پیچیدن قلوب استخفاء از آن است که بر پیغمبر صلّی اللَّه علیه و آله و
سلّم و مؤمنین مخفی باشد غافل از اینکه عالم السرّ و الخفیات از بواطن آنها با خبر است
یعلم خائنۀ الاعین و ما تخفی الصدور
. مؤمن آیه 20
صفحه 22 از 220
أَلا حِینَ یَسْتَغْشُونَ ثِیابَهُمْ غشاء پوست است که مغزه را احاطه کرده و پوشانیده و استغشاء پوشیده کردن است خود را در ثیاب مثل
عباء و لحافی که زیر ص: 9
آن مخفی شوند بتوهم اینکه کسی آنها را نبیند و نشناسد یا براي اینکه کلمات طرف را نشنود چنانچه حضرت نوح در پیشگاه
. احدیت عرض کرد وَ إِنِّی کُلَّما دَعَوْتُهُمْ لِتَغْفِرَ لَهُمْ جَعَلُوا أَصابِعَهُمْ فِی آذانِهِمْ وَ اسْتَغْشَوْا ثِیابَهُمْ نوح آیه 6
یَعْلَمُ ما یُسِرُّونَ وَ ما یُعْلِنُونَ سرّ و علن، بطن و ظهر، جهر و خفیۀ نسبت بعلم الهی مساوي است غیب و حضور بر او تفاوتی ندارد ازلا
میداند آنچه در ابد است و ابدا میداند آنچه در ازل بوده إِنَّهُ عَلِیمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ.
[سوره هود ( 11 ): آیه 6] .... ص : 9
( وَ ما مِنْ دَابَّۀٍ فِی الْأَرْضِ إِلَّا عَلَی اللَّهِ رِزْقُها وَ یَعْلَمُ مُسْتَقَرَّها وَ مُسْتَوْدَعَها کُلٌّ فِی کِتابٍ مُبِینٍ ( 6
و نیست از هر نوع جنبنده در زمین مگر آنکه خداوند متکفل روزي او است و باو میرساند و میداند محل استقرار او را و محلی که
بطور ودیعه در آنجا رفته تمام اینها در کتاب بیّن واضح ثبت شده.
وَ ما مِنْ دَابَّۀٍ هر ذي روحی را شامل میشود که داراي حرکت و حس باشد باراده و اختیار از انس و جن و طیور و وحوش و هوام و
سایر حیوانات که احتیاج برزق و بدل ما یتحلل دارند فی الارض چه در سطح زمین باشد یا در اعماق زمین، برّي باشد یا بحري یا
در هوا پرواز کند و آشیانه بسازد.
إِلَّا عَلَی اللَّهِ نه بنحوي که حقی بر خدا داشته باشد بلکه خداوند بلطف و کرمش متکفل شده رزقها از حضرت رسول اکرم صلّی اللَّه
علیه و آله و سلّم مرویست که فرمود
(لا تموت نفس حتی تستکمل رزقها)
و تمام طبق حکمت و صلاح مقرر و معین شده
غم روزي مخور بر هم مزن اوراق دفتر را که یزدان پر کند پیش از ولد پستان مادر را
ص: 10
گفتند مثل روزي مثل سایه است هر کجا برود سایه در عقب او میآید، حتی حضرت رسالت صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم بعمّار
آخرین روزي او را خبر دادند یک لیوان شیر است که در جنگ صفین بدست او داده شد، و اینکه امر شده براي تحصیل رزق از
جهت اینست که بندگان لش و بیعار بار نیایند و حکمتهاي دیگر حتی حیوانات هم در مقام تحصیل بر آیند، از امیر المؤمنین علیه
السّلام مرویست فرمود
(طلب العلم اوجب علیکم من طلب المال لانّ المال قد قسّمه عادل بینکم و سیفی لکم.
) وَ یَعْلَمُ مُسْتَقَرَّها وَ مُسْتَوْدَعَها نظر به اینکه نوعا این حیوانات و افراد بشر و جن یک محلی را بر خود مقرر میکنند براي استراحت
خانه، محله، شهر، آشیانه، زیر زمین، و محلهایی هم هست که حرکت میکنند و سیر میکنند براي تحصیل روزي و سایر حوائج،
خداوند میداند هم مستقر آنها را کجا است و هم جاهایی که سیر میکنند سپس مراجعه میکنند که مستودع است.
کُلٌّ فِی کِتابٍ مُبِینٍ که لوح محفوظ باشد هم روزي آنها نوشته شده و هم محلهاي آنها تا ملائکه که موکل روزي هستند بدانند و
بصاحبانش برسانند و الّا علم الهی احتیاج بکتب و نوشتن ندارد ازلا و ابدا تغییر پیدا نمیکند.
[سوره هود ( 11 ): آیه 7] .... ص : 10
وَ هُوَ الَّذِي خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ فِی سِتَّۀِ أَیَّامٍ وَ کانَ عَرْشُهُ عَلَی الْماءِ لِیَبْلُوَکُمْ أَیُّکُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا وَ لَئِنْ قُلْتَ إِنَّکُمْ مَبْعُوثُونَ مِنْ بَعْدِ
صفحه 23 از 220
( الْمَوْتِ لَیَقُولَنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا إِنْ هذا إِلَّا سِحْرٌ مُبِینٌ ( 7
و اوست آن خدایی که خلق فرمود آسمانها و زمین را در مدّت شش روز و بود عرش او بر آب تا اینکه شما را اختبار و امتحان کند
که کدام یک از شما ص: 11
نیکوتر است عمل او و هر آینه اگر باین کفار بگویی که محققا شما بر انگیخته میشوید از بعد از مرگ هر آینه میگویند کسانی که
کافر شدند که نیست این مگر سحر آشکارا.
وَ هُوَ الَّذِي خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ فِی سِتَّۀِ أَیَّامٍ اولا مراد اینست که این مقدار مدت داشته و الّا قبل از خلقت آسمانها و زمینها روز
و شبی و زمانی نبود.
و ثانیا خداوند متعال قدرت داشت که طرفۀ العین بلکه آن واحد ایجاد فرماید لکن (الامور مرهونۀ باوقاتها) موافق حکمت و
مصلحت در موقع خود ایجاد میفرماید مثل اینکه کسی بگوید خداوند قدرت دارد انسان را طرفۀ العین ایجاد کند چنانچه در قیامت
تمام افراد را طرفۀ العین ایجاد میکند وَ ما أَمْرُ السَّاعَۀِ إِلَّا کَلَمْحِ الْبَصَرِ أَوْ هُوَ أَقْرَبُ نحل آیه 79 ، پس چرا باید نه ماه در رحم مراتبی را
طی کنم البته تمام موافق حکمت و مصلحت بموقع خود ایجاد میفرماید وَ کانَ عَرْشُهُ عَلَی الْماءِ در مقام خود گفتهایم که نصوص و
ظواهر قرآن حجت است مشروط بر اینکه در باب ظواهر قرینه بر خلاف نباشد چه متصله و چه منفصله غایۀ الامر قرینه متصله مانع از
انعقاد ظهور میشود و منفصله صرف ظهور میکند و قرائن عقلیه در حکم متصله است، بناء علی هذا میگوییم مراد عرش احاطه است
چنانچه در آیه شریفه الرَّحْمنُ عَلَی الْعَرْشِ اسْتَوي گفتهایم و مراد از ماء، ماء وجود است که خداوند بقدرت کامله خود عرشی که
فوق کرسی و محیط بجمیع عوالم جسمانی سماوي و ارضی است بسته بایجاد حق است که حادث و مسبوق بعدم بوده لباس وجود
پوشیده بایجاد حق که در لسان حکماء تعبیر بوجود منبسط میکنند که ماهیات بایجاد حق موجود میشوند و ایجاد بنفسه موجود
میشود زیرا تسلسل لازم میآید، و بلسان اخبار بمشیت تعبیر شده که گفتند (خلقت الاشیاء بالمشیۀ و خلقت المشیۀ بنفسها) و مراد از
عرش و کرسی و سماوات سبعه طبقات ص: 12
این فضاء وسیع است که تمام این کرات جویه در طبقه اولی است بدلیل قوله تعالی إِنَّا زَیَّنَّا السَّماءَ الدُّنْیا بِزِینَۀٍ الْکَواکِبِ و الصافات
. آیه 6
لِیَبْلُوَکُمْ أَیُّکُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا از آیات و اخبار بسیاري استفاده میشود که تمام این مخلوقات براي انسان خلق شده و انسان را خلق فرمود
براي اینکه آن روح مجرد ملکوتی تعلق گیرد باین بدن جسمانی ناسوتی تا بتوسط او بتواند تحصیل کمالات کند و مقامات و
درجات عالی را طی کند تا مقام قرب پیدا کند و قابلیت فیوضات الهیه را ادراك کند تا در عالم آخرت رستگار گردد و بهمین
مناسبت فرمود وَ لَئِنْ قُلْتَ إِنَّکُمْ مَبْعُوثُونَ مِنْ بَعْدِ الْمَوْتِ که باید بآن مقام نائل شوید لکن کافر منکر بعث و نشور لَیَقُولَنَّ الَّذِینَ
کَفَرُوا که تمام این امور را موهوم میدانند و میگویند إِنْ هذا إِلَّا سِحْرٌ مُبِینٌ تمام دستگاه دین را افسانه میپندارند و سحر میخوانند و
موهوم میشمارند خذلهم اللَّه تعالی.
[تنبیه اخبار بسیاري داریم که از ائمه علیهم السلام سؤال میکردند از این جمله
(و کان عرشه علی الماء)
و ائمه علیهم السلام بقدر فهم سائل جواب میدادند که تمام این اخبار دلالت میکند که مراد از عرش تخت سلطنتی نیست و مراد از
ماء جسم آب سیال بالطبع نیست، و از خبري که محمد ابن یعقوب و ابن بابویه سند متصل از داود رقّی روایت کردهاند از حضرت
صادق علیه السّلام که حمل بر علم و دین فرموده و ردّ فرموده قول مجسمه را از مخالفین به اینکه لازم میآید خداوند محمول باشد و
متصف بصفت مخلوقین و اینکه حامل اقوي از محمول باشد شاهد قوي است بر آنچه عرض شد، و مخفی نباشد که وجود منبسط
باصطلاح حکماء و مشیئت بلسان آیات و اخبار فعل بمعنی مصدري است و سایر مخلوقات فعل بمعنی اسم مصدري میباشند
صفحه 24 از 220
ص: 13
[سوره هود ( 11 ): آیه 8] .... ص : 13
( وَ لَئِنْ أَخَّرْنا عَنْهُمُ الْعَذابَ إِلی أُمَّۀٍ مَعْدُودَةٍ لَیَقُولُنَّ ما یَحْبِسُهُ أَلا یَوْمَ یَأْتِیهِمْ لَیْسَ مَصْرُوفاً عَنْهُمْ وَ حاقَ بِهِمْ ما کانُوا بِهِ یَسْتَهْزِؤُنَ ( 8
و هر آینه اگر تأخیر بیندازیم عذاب آنها را تا مدت شمرده شده هر آینه میگویند از روي استهزاء و سخریه چه باعث شده که عذاب
نازل نمیشود و چه چیز جلوگیر شده آگاه باشند روزي که میآید آنها را عذاب چیزي و کسی را ندارند که صرف عذاب از آنها
کند و میرسد بآنها آنچه را که بودند باو استهزاء میکردند وَ لَئِنْ أَخَّرْنا عَنْهُمُ الْعَذابَ حکمت تأخیر عذاب ممکن است این باشد که
در نسل آنها و لو بهزار واسطه مؤمن صالحی بوجود آید چنانچه در جنگهاي امیر المؤمنین علیه السّلام با مشرکین و معاندین کسانی
که میدانست در نسل آنها مؤمنی بوجود میآید از قتل آنها صرف نظر میکرد کما اینکه بمالک اشتر فرمود در جنگ صفین لیلۀ
الهریریۀ و همچنین ابی عبد اللَّه علیه السّلام در روز عاشورا و در مورد قوم نوح دارد که در پیشگاه احدیت عرض کرد إِنَّکَ إِنْ
. تَذَرْهُمْ یُضِلُّوا عِبادَكَ وَ لا یَلِدُوا إِلَّا فاجِراً کَفَّاراً نوح آیه 27
و ممکن است براي ازدیاد کفر و معاصی آنها باشد تا عذاب قیامت آنها زیادتر شود چنانچه میفرماید إِنَّما نُمْلِی لَهُمْ لِیَزْدادُوا إِثْماً آل
عمران آیه 172 ، و ممکن است حکم دیگري داشته باشد.
إِلی أُمَّۀٍ مَعْدُودَةٍ امّۀ در قرآن اطلاقاتی دارد بر جماعت اطلاق شده وَ لَمَّا وَرَدَ ماءَ مَدْیَنَ وَجَدَ عَلَیْهِ أُمَّۀً مِنَ النَّاسِ یَسْقُونَ قصص آیه
21 ، اي کل جماعۀ و بر فرق اطلاق شده فَکَیْفَ إِذا جِئْنا مِنْ کُلِّ أُمَّۀٍ بِشَهِیدٍ نساء آیه 145 ، اي من کل فرقۀ. و بر شخص جامع خیرات
إِنَّ إِبْراهِیمَ کانَ أُمَّۀً قانِتاً لِلَّهِ نحل آیه 121 ، و بر دین و مذهب إِنَّا وَجَ دْنا آباءَنا عَلی أُمَّۀٍ زخرف آیه 21 ، بر أطیب البیان فی تفسیر
القرآن، ج 7، ص: 14
. طریقه و مذهب و کیش و بر حین و زمان وَ ادَّکَرَ بَعْدَ أُمَّۀٍ یوسف آیه 45 و بر انواع حیوانات أُمَمٌ أَمْثالُکُمْ انعام آیه 38
و در این آیه شریفه بر زمان معدود و وقت محدود دلالت دارد. و مراد از معدودة اشاره بمدت کمی است که قابل شماره است، و
در اخبار ما اخباري داریم که تفسیر بزمان ظهور حضرت بقیۀ اللَّه عجل اللَّه تعالی فرجه شده و مکرر گفتهایم که این نوع اخبار بیان
اهمّ المصادیق و اعظم المصادیق است منافی نیست با عموم به اینکه بگوئیم هر دسته از آنها بموقع خود گرفتار عذابهاي مختلف
شوند بلکه چگونه میشود که مشرکین زمان نبی اکرم صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم تأخیر افتد عذاب آنها تا زمان ظهور حضرت بقیۀ
اللَّه [عج با تعبیر بامّۀ معدودة.
و در بعض اخبار دارد امّۀ معدودة اصحاب حضرت مهدي صلوات اللَّه علیه هستند که عدّه آنها سیصد و سیزده ( 313 ) مطابق
اصحاب بدر و اصحاب طالوت یعنی بدست آنها انتقام کشیده میشوند یعنی تا زمان قیام آنها و بنا بر این تفسیر بگوئیم که این کفار
و مشرکین که ظلم برسول اللَّه [ص کردند بلکه ظالمین بانبیاء سلف و ظالمین باهل بیت رسول و ائمه هدي رجعت میکنند بدنیا و
حضرت مهدي عجل اللَّه تعالی فرجه از آنها انتقام میکشد و این هم یک دلیل رجعت باشد چنانچه در دعاي ندبه است
(این الطالب بذحول الانبیاء و ابناء الانبیاء این الطالب بدم المقتول بکربلا.
) (لَیَقُولُنَّ ما یَحْبِسُهُ) از این جمله استفاده میشود که حضرت رسالت صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم وعده عذاب بآنها داده و مفاد
بسیاري از آیات هم هست اینها بنحو سخریه و استهزاء میگفتند پس کو این عذاب موعود چه چیز جلوگیري از آن کرده.
أَلا یَوْمَ یَأْتِیهِمْ همان وقت معین که تخلف پذیر نیست لَیْسَ مَصْ رُوفاً عَنْهُمْ کسی نیست و چیزي نیست و قدرتی نیست که بتواند
صرف عذاب از آنها کند ص: 15
وَ حاقَ بِهِمْ حاق نزول و توجه بلاء است چنانچه میفرماید وَ لا یَحِیقُ الْمَکْرُ السَّیِّئُ إِلَّا بِأَهْلِهِ فاطر آیه 41 . ما کانُوا بِهِ یَسْتَهْزِؤُنَ آنچه را
صفحه 25 از 220
که سخریه و استهزاء میکردند.
[سوره هود ( 11 ): آیه 9] .... ص : 15
( وَ لَئِنْ أَذَقْنَا الْإِنْسانَ مِنَّا رَحْمَۀً ثُمَّ نَزَعْناها مِنْهُ إِنَّهُ لَیَؤُسٌ کَفُورٌ ( 9
و هر آینه اگر بچشانیم انسان را از جانب خودمان رحمتی را پس از آن بگیریم آن رحمت را از او محققا او البته مأیوس و کافر
میگردد.
وَ لَئِنْ أَذَقْنَا ذوق یکی از قواي خمسه ظاهریه است باصره، سامعه، شامه لامسه. ذائقه که انسان لذّت مأکولات و مشروبات و طعم آنها
را در موقع اکل و شرب در دهان احساس میکند و مدت درك آن بسیار کم است تا در دهان نگذاشته درك نکرده و بمجرد فرو
دادن زایل میشود.
الْإِنْسانَ مِنَّا رَحْمَۀً رحمت نعم دنیویه است از مال و جاه و مقام و اهل و عیال و اکل و شرب و لبس و مسکن و غیر اینها و چون دنیا و
نعم آن ثبات و دوام ندارد باندك زمانی زایل میشود تعبیر بذوق کرده.
ثُمَّ نَزَعْناها مِنْهُ پس بمقتضاي حکمت و مصلحت آن نعمت را از او گرفتیم و آن رحمت را زائل کردیم، غنی بود فقیر شد، سالم بود
مریض شد، عزیز بود ذلیل شد و امثال آنها.
إِنَّهُ لَیَؤُسٌ کَفُورٌ یؤس و کفور صیغه مبالغه یائس و کافر است و یأس ناامیدي است چون عقیده بقدرت الهی ندارد و در خانه خدا
نمیرود و دعا نمیکند و دست از اعمال زشتی که باعث زوال نعمت شده بر نمیدارد و اعمال صالحه که موجب نزول رحمت و نعمت
میشود بجا نمیآورد لذا قطع پیدا نمیکند که این بلیات از او ص: 16
بر طرف نمیشود، و کفر در این آیه کفران نعمت است که موقعی که داراي نعمت است مستند بحق نمیداند خیال میکند که
بعملیات خود و شانس و بخت و اتفاق است لذا شکر گذار نیست تا براي او ثابت بماند و ازدیاد شود لَئِنْ شَ کَرْتُمْ لَأَزِیدَنَّکُمْ وَ لَئِنْ
کَفَرْتُمْ إِنَّ عَذابِی لَشَدِیدٌ ابراهیم آیه 7
[سوره هود ( 11 ): آیه 10 ] .... ص : 16
( وَ لَئِنْ أَذَقْناهُ نَعْماءَ بَعْدَ ضَرَّاءَ مَسَّتْهُ لَیَقُولَنَّ ذَهَبَ السَّیِّئاتُ عَنِّی إِنَّهُ لَفَرِحٌ فَخُورٌ ( 10
و هر آینه اگر باو عنایت کنیم و بچشانیم نعمتهاي خود را بعد از آنکه در شدت و گرفتاري و بلیات و مضرات بوده توهّم میکند که
هیچ عیبی و نقصی در او نیست و فرحناك میشود و افتخار میکند.
بالجمله جامعه امروزه نوعا مثل کفار زمان نبی صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم نه نعمت را مستند بخدا میدانند و نه بلاء و شدت را اگر
نعمتی بآنها برسد خوش شانسی و خوشبختی میدانند و موجب کبر و نخوت بر دیگران و فیس و افاده میشود و در خود عجب و
عظمت و خوبی میبینند و اگر بلاء و مرض و فقر متوجه آنها شد مستند بطبیعت و مقتضاي وقت و عیب سایرین که آنها نگذاشتند
و جلوگیري کردند بالاخره در خود عیبی نمیبیند باصطلاح احدي نمیگوید دوغ من ترش است.
وَ لَئِنْ أَذَقْناهُ نَعْماءَ بَعْدَ ضَ رَّاءَ عکس آیه قبل که در نعمت بود ببلاء مبتلا شد و این در بلاء بود نعمت باو عنایت شد او مأیوس میشود
و خدا را قادر بر دفع بلاء نمیداند و این متکبّر و فرحناك میشود و عجب میکند این است حال طبیعت انسان، فقط یک دسته مؤمنین
معتقد بخدا و رسول که تمام نعمتها و بلاها را موافق حکمت و صلاح میدانند و مستند بحق میدانند در بلا صبر میکنند و در أطیب
البیان فی تفسیر القرآن، ج 7، ص: 17
نعمت شکر گذارند و اینها بسیار کمند وَ قَلِیلٌ مِنْ عِبادِيَ الشَّکُورُ سبأ آیه 12 لذا میفرماید:
صفحه 26 از 220
[سوره هود ( 11 ): آیه 11 ] .... ص : 17
( إِلَّا الَّذِینَ صَبَرُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ أُولئِکَ لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ أَجْرٌ کَبِیرٌ ( 11
مگر کسانی که صبر میکنند و بوظائف عبادي و اعمال صالحه میپردازند اینها هستند که مخصوص اینها است آمرزش گناهها و مزد
بسیار بزرگی.
إِلَّا الَّذِینَ صَبَرُوا مراد بندگان صالح خداوند است و مقام صبر مقام بسیار ارزنده است إِنَّما یُوَفَّی الصَّابِرُونَ أَجْرَهُمْ بِغَیْرِ حِسابٍ زمر
. آیه 13
صبر تلخ آمد و لیکن عاقبت میوه شیرین دهد پر منفعت
(الصبر مفتاح الفرج)
و صفت صبر مولد بسیاري از اخلاق حمیده است: صبر بر حفظ دین ایمان است، صبر در میدان جنگ شجاعت است، صبر بر ترك
زخارف دنیوي زهد است، صبر در ترك معاصی تقوي است، صبر بر اکل حرام ورع است صبر بر زحمت عبادت بر مصائب وارده
بر مضار دنیویه بر تحمل ظلم ظالمین و غیر اینها لذا فرمود
(لا دین لمن لا صبر له)
(و الصبر من الایمان بمنزلۀ الرأس من الجسد فمن لا صبر له لا ایمان له.
) وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ مراد جمیع اعمال صالحه نیست زیرا احدي قدرت ندارد بلکه مراد اینست که اعمال او صالحه است یا اعمال
صالحه را بجا نمیآورد أُولئِکَ لَهُمْ مَغْفِرَةٌ از گناهان سابقه پاك میشوند مثل روزي که از مادر متولد شده و هیچگونه عذابی ندارند
وَ أَجْرٌ کَبِیرٌ بر اعمال صالحه و اخلاق حمیده و افعال حسنه و انسان سعادت و رستگاري او منوط باین دو امر است از عذاب آخرت
نجات پیدا کند در اثر مغفرت از گناهان و بمثوبات نائل شود باعمال صالحه
ص: 18
[سوره هود ( 11 ): آیه 12 ] .... ص : 18
فَلَعَلَّکَ تارِكٌ بَعْضَ ما یُوحی إِلَیْکَ وَ ضائِقٌ بِهِ صَدْرُكَ أَنْ یَقُولُوا لَوْ لا أُنْزِلَ عَلَیْهِ کَنْزٌ أَوْ جاءَ مَعَهُ مَلَکٌ إِنَّما أَنْتَ نَذِیرٌ وَ اللَّهُ عَلی کُلِّ
( شَیْءٍ وَکِیلٌ ( 12
پس شاید شما ترك نمایی بعض آنچه بشما وحی شد و تنگ شده باشد بآنچه وحی شده سینه مبارکت اینکه میگویند چرا نازل
نمیشود بر او گنج یا بیاید با او ملک منحصرا شما انذار کنندهاي و خداوند بر هر چیزي وکیل و نگهبانست.
فَلَعَلَّکَ تارِكٌ بَعْضَ ما یُوحی إِلَیْکَ لعلّ از براي تردید نیست زیرا خداوند عالم بما فی الضمیر هر کس هست که پیغمبر صلّی اللَّه
علیه و آله و سلّم العیاذ باللّه تارك است یا غیر تارك و مسلّما حضرت رسالت [ص هم تارك نیست بلکه خیال ترك هم در قلب
مطهّرش خطور نمیکند لمکان عصمت او، پس این جمله براي عذر پیغمبر است در مقابل توقعات مشرکین که گفتند آیاتی که در
مذمت مشرکین و عقوبت و عذاب آنها نازل شده بر قوم تلاوت نفرماید تا آنها هم دست از اذیت و آزار او و مسلمین بردارند
باصطلاح کار با یک دیگر نداشته باشند بقول عوام میگویند تو آن طرف جوي ما اینطرف جوي و در السنه عوام متعارف است که
میگویند موسی بدین خود عیسی بدین خود، در جواب آنها بفرماید من قدرت بر ترك یا انزال ندارم.
وَ ضائِقٌ بِهِ صَدْرُكَ دل تنک شدن پیغمبر صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم نیز براي توقعاتی است که از آن حضرت داشتند که اگر صادق
و مصدقی چرا گنج طلا بر تو نازل نمیشود که بفقر و تنک دستی معیشت میکنی أَنْ یَقُولُوا لَوْ لا أُنْزِلَ عَلَیْهِ کَنْزٌ یا چرا ملائکه با تو
صفحه 27 از 220
نیستند که تصدیق تو را بکنند تا ما ایمان بیاوریم أَوْ جاءَ مَعَهُ مَلَکٌ خداوند براي تسلیت دل حضرت میفرماید فقط وظیفه شما انذار
است إِنَّما أَنْتَ نَذِیرٌ آنها هر چه میخواهند بکنند یا بگویند کار آنها با خدا است وَ اللَّهُ عَلی کُلِّ شَیْءٍ وَکِیلٌ با آنها هر چه باید بکند
میکند.
ص: 19
[سوره هود ( 11 ): آیه 13 ] .... ص : 19
( أَمْ یَقُولُونَ افْتَراهُ قُلْ فَأْتُوا بِعَشْرِ سُوَرٍ مِثْلِهِ مُفْتَرَیاتٍ وَ ادْعُوا مَنِ اسْتَطَعْتُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ ( 13
یا میگویند که پیغمبر این قرآن مجید را افتراء بسته بخدا از جانب خدا نیست بگو اگر چنین است پس بیاورید شما بده سوره مثل
قرآن که افتراء بسته شده و بخوانید و دعوت کنید براي کمک بخود هر قدر که میتوانید از مخالفین قرآن از غیر خدا اگر راست
میگویید.
أَمْ یَقُولُونَ ظاهر آیه عطف بجمله قبل است که گفتند لولا انزل علیه کنز او جاء معه ملک، کانّه یک دلیل آنها بر تکذیب پیغمبر
عدم نزول کنز و عدم مجیئی ملک است و یک دلیل بودن قرآن مجید افتراء بر خدا افْتَراهُ مرجع ضمیر قرآن مجید است که ما یوحی
الیک باشد، و افتراء اخص از کذب است یعنی دروغ بغیر بستن که فلان همچه گفت و همچه کرد با اینکه نگفته و نکرده پیغمبر
صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم مدعی بود که این قرآن کلام خدا است و از جانب او نازل شده، آنها منکر بودند که از جانب خدا
نیست و از او نازل نشده بلکه بافتهگی خود پیغمبر است باعانت بعضی از اصحابش مثل سلمان، در جواب آنها بفرما که اگر چنین
است پس شما هم عرب هستید و در فصاحت و بلاغت کم نظیرید و هم مسلک شما از کفار هم بسیار هستند از یهود و نصاري و
مجوس و بسیار آنها هم عرب فصیح هستند قُلْ فَأْتُوا بِعَشْرِ سُوَرٍ مِثْلِهِ که معناي معجزه اینست که از قدرت بشر خارج باشد و جز
خداي متعال بر او قدرت نداشته باشد و پیغمبر صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم هم یک بشر است او هم باراده خود قدرت ندارد.
اشکال- در اینجا میفرماید ده سوره در جاي دیگر میفرماید مثل قرآن در جاي دیگر یک سوره در سوره اسري میفرماید قُلْ لَئِنِ
اجْتَمَعَتِ الْإِنْسُ وَ الْجِنُّ ص: 20
عَلی أَنْ یَأْتُوا بِمِثْلِ هذَا الْقُرْآنِ لا یَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَ لَوْ کانَ بَعْضُ هُمْ لِبَعْضٍ ظَهِیراً آیه 90 و در سوره بقره میفرماید وَ إِنْ کُنْتُمْ فِی رَیْبٍ مِمَّا
. نَزَّلْنا عَلی عَبْدِنا فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِنْ مِثْلِهِ وَ ادْعُوا شُهَداءَکُمْ الایۀ آیه 21
جواب- معجزه کلّ آن معجزه است بعض هم معجزه، قرآن هر سوره آن معجزه است و این غایۀ تنزل است سوره اسري در مکه در
اوائل بعثت پس از قضیه معراج نازل شده، این سوره نیز در مکه پس از سوره اسري نزول پیدا کرده، سوره بقره در مدینه نازل شده
کانّه اولا مثل آن را بیاورید اگر نمیتوانید ده سوره اگر قدرت ندارید یک سوره و اگر یک سوره هم قدرت ندارید بدانید که از
جانب خدا است و افتراء نیست مُفْتَرَیاتٍ میگویید این افتراء است شما هم مثل آن از این افتراها بیاورید.
وَ ادْعُوا مَنِ اسْتَطَعْتُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ هر کس را که قدرت و استطاعت دارید از حکماء و خطباء و دانشمندان و فصحاء و بلغاء و شعراء
را دعوت کنید از غیر خدا زیرا فقط خداوند قدرت دارد غیر او هر که باشد و هر چه باشد جز عجز و ناتوانی چیزي ندارد إِنْ کُنْتُمْ
صادِقِینَ که میگویید قرآن مجید افتراء است.
[سوره هود ( 11 ): آیه 14 ] .... ص : 20
( فَإِلَّمْ یَسْتَجِیبُوا لَکُمْ فَاعْلَمُوا أَنَّما أُنْزِلَ بِعِلْمِ اللَّهِ وَ أَنْ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ فَهَلْ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ ( 14
پس اگر نتوانستند ده سوره مثل قرآن بیاورند و اجابت نتوانستند بکنند از براي شما یعنی هر که را دعوت کردید و استطاعت داشتید
صفحه 28 از 220
بدعوت آنها و نتوانستند اجابت کنند پس بدانید که منحصرا این قرآن مجید نازل شده بعلم الهی و از جانب او است و اینکه الهی
نیست جز ذات مقدس او پس آیا شما با این معجزه بزرگ ص: 21
اسلام را قبول میکنید.
فَإِلَّمْ یَسْتَجِیبُوا لَکُمْ استجابت قبول اجابت است و قبول فرع توانایی است و کسی که قدرت بر اجابت ندارد نمیتواند قبول کند مثل
اینکه اگر شما مریضی که قدرت بر حرکت ندارد دعوت کنی براي قله کوهی نمیتواند قبول کند و اجابت کند.
فَاعْلَمُوا علم یقینی که هیچگونه ریب و شکی در او راه ندارد أَنَّما أُنْزِلَ بِعِلْمِ اللَّهِ تعبیر بعلم اللَّه اشاره باینست که جزو مفتریات نیست
از روي علم و حکمت و مصلحت نازل شده علاوه از آنکه معجزه است و غیر خدا قادر بر آن نیست داراي جمیع مصالح فردي و
اجتماعیست و خالی از هر گونه نقص و عیب است وَ أَنْ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ زیرا اگر قادر متعالی و الهی غیر او بود آنهم میتوانست مثل آن
را بیاورد فَهَلْ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ پس با این دلیل روشن و برهان محکم و حجت قاطعه ایمان میآورید و تسلیم میشوید یا آنکه باز از روي
عصبیت و عناد و تقلید آباء زیر بار نمیروید یعنی باید اسلام بیاورید.
[سوره هود ( 11 ): آیه 15 ] .... ص : 21
( مَنْ کانَ یُرِیدُ الْحَیاةَ الدُّنْیا وَ زِینَتَها نُوَفِّ إِلَیْهِمْ أَعْمالَهُمْ فِیها وَ هُمْ فِیها لا یُبْخَسُونَ ( 15
کسی که بوده باشد غرض و منظورش زندگانی دنیا و زینتهاي دنیوي ما بنحو اتمّ جزاء اعمال آنها را در دنیا بآنها عطا میکنیم یعنی
دنیا رو بآنها میکند و براي آنها در دنیا چیزي از زخارف او ناقص نمیماند.
این آیه شریفه از مشکلات آیات است و مفسرین اختلاف کردند بعضی گفتند مراد مشرکین هستند که از آنها اعمال حسنه صادر
شده، بعضی گفتند منافقین هستند ص: 22
که در غزوات شرکت کردند از غنائم بهره برداري میکنند، بعضی گفتند مرائین هستند در عبادات ریاء میکنند.
و تحقیق کلام اینست که جمله مَنْ کانَ یُرِیدُ الْحَیاةَ الدُّنْیا کلمه من عموم دارد یعنی هر کس که تمام همّ او دنیا است و معتقد
بآخرت نیست و هر چه میکند براي تحصیل دنیا است خواه صورت عمل خوب باشد یا بد احسان باشد یا ظلم حلال باشد یا حرام
دنیاهم رو باو میآورد خداوند هم او را مشغول بدنیا میکند و درها بروي او باز میشود و زینتها مال و جاه و صحت و سلامت و اتباع و
عشیره در اطرافش مجتمع میشوند و تحت فرمانش میروند مثل فرعون و نمرود و شداد و اشباه و امثال آنها یا از جهت اینکه هر چه
بتوانند معصیت کنند تا عذاب آنها زیادتر شود چنانچه میفرماید وَ لا یَحْسَ بَنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا أَنَّما نُمْلِی لَهُمْ خَیْرٌ لِأَنْفُسِهِمْ إِنَّما نُمْلِی لَهُمْ
لِیَزْدادُوا إِثْماً وَ لَهُمْ عَذابٌ مُهِینٌ آل عمران آیه 172 ، یا از جهت اجر و مثوبات دنیوي است چنانچه میفرماید مَنْ کانَ یُرِیدُ حَرْثَ
الْآخِرَةِ نَزِدْ لَهُ فِی حَرْثِهِ وَ مَنْ کانَ یُرِیدُ حَرْثَ الدُّنْیا نُؤْتِهِ مِنْها وَ ما لَهُ فِی الْآخِرَةِ مِنْ نَصِ یبٍ شوري آیه 19 ، یا از جهت امتحان است
چون کلیه نعم و بلیات دنیوي ممکن است امتحان بنده باشد غنی، فقر، صحت، مرض، عزت، ذلّت، نعمت، بلاء و غیر اینها هم
امتحان خود آن شخص است و هم امتحان دیگران.
نُوَفِّ إِلَیْهِمْ أَعْمالَهُمْ فِیها ایفاء تمام عیار است که هر چه منظورش باشد باو داده میشود و اعمالش بینتیجه نمیماند و آثار آنها را
میبرد دواء اثرش شفاء است خواه کافر باشد یا مؤمن، کشت اثرش ثمره است، تجارت اثرش نفع است و هکذا وَ هُمْ فِیها لا یُبْخَسُونَ
بخس نقصان و زیان است یعنی در دنیا نقصان و زیانی بر آنها نیست بقدر اعمال خود نتیجه میگیرند و بهره میبرند.
ص: 23
[سوره هود ( 11 ): آیه 16 ] .... ص : 23
صفحه 29 از 220
( أُولئِکَ الَّذِینَ لَیْسَ لَهُمْ فِی الْآخِرَةِ إِلَّا النَّارُ وَ حَبِطَ ما صَنَعُوا فِیها وَ باطِلٌ ما کانُوا یَعْمَلُونَ ( 16
اینها کسانی هستند که نیست از براي آنها در آخرت جز آتش و حبط شده و از بین رفته آنچه عمل کردند در دنیا و صنعت نمودند
و باطل شد آنچه را بجا آوردند أُولئِکَ الَّذِینَ لَیْسَ لَهُمْ فِی الْآخِرَةِ إِلَّا النَّارُ چون معتقد بآخرت نبودند ایمان نداشتند نظر به اینکه
ایمان مرکّب از عقائد حقّه است که یکی از آنها مسئله معاد است و مثوبات اخروي خاص باهل ایمان است غیر مؤمن هر که باشد و
هر چه باشد طبیعی مشرك، کافر، مخالف، معاند، منکر ضروري تمام مخلد در آتش هستند از روي تقصیر، بلی از روي قصور مثل
اطفال و مجانین و عوام دور دست که دعوت بآنها نرسیده در آتش نمیروند و بهرهاي از مثوبات هم ندارند.
وَ حَبِطَ ما صَ نَعُوا فِیها بر فرض که کارهاي خوبی از آنها صادر شده باشد اصلاح طرق کرده باشند، پل زده باشند، طیاره و جت
ساخته باشند، تلفن و تلگراف و سایر صنایع ایجاد کرده باشند چون از عنوان عبادیت خارج است و شرط صحت کلیه عبادات قصد
قربت است و اینها فقط براي استفاده مادّي اختراع کردند و استفاده بردند پس از مردن دیگر کلیه آنها حبط و نابود میشود در چند
موضع از قرآن سوره بقره، آل عمران. نساء، مائده، توبه تصریح به اینکه فَأُولئِکَ حَبِطَتْ أَعْمالُهُمْ شده و ما مسئله حبط و تکفیر را
مکرر گفته و متعرّض شدهایم که حبط مخصوص بغیر مؤمن است و تکفیر مخصوص بمؤمن است.
وَ باطِلٌ ما کانُوا یَعْمَلُونَ کدام یک از شرایط صحت در اعمال آنها است ما در مؤمنین نظر میکنیم صد نود آنها نمازي که از همه
عبادات افضل است باطل بجا میآورند یا از جهت فقدان شرائط یا اجزاء یا از جهت اتیان بمبطلات چه رسد أطیب البیان فی تفسیر
القرآن، ج 7، ص: 24
بغیر المؤمنین.
[سوره هود ( 11 ): آیه 17 ] .... ص : 24
أَ فَمَنْ کانَ عَلی بَیِّنَۀٍ مِنْ رَبِّهِ وَ یَتْلُوهُ شاهِدٌ مِنْهُ وَ مِنْ قَبْلِهِ کِتابُ مُوسی إِماماً وَ رَحْمَ ۀً أُولئِکَ یُؤْمِنُونَ بِهِ وَ مَنْ یَکْفُرْ بِهِ مِنَ الْأَحْزابِ
( فَالنَّارُ مَوْعِدُهُ فَلا تَکُ فِی مِرْیَۀٍ مِنْهُ إِنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّکَ وَ لکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لا یُؤْمِنُونَ ( 17
آیا پس کسی که بوده باشد از روي بیّنه و دلیل از جانب پروردگار خود و تلو او و در اثر او شاهدي باشد از خود او و از قبل او
کتاب موسی تورات در حالی که امام و رحمت باشد اینها ایمان باو میآورند و کسانی که کافر شدند از طوائف و احزاب باو پس
آتش وعدگاه آنها است پس نباش در ریب و شک از او محققا او حق است از پروردگار تو و لکن اکثر ناس ایمان نمیآورند.
أَ فَمَنْ کانَ عَلی بَیِّنَۀٍ مِنْ رَبِّهِ من موصوله مراد حضرت رسالت صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم است و جواب این جمله محذوف است
یعنی مثل کسیست که بدون بیّنۀ دعوي کند و مراد از بیّنۀ قرآن مجید است که دلالت او و معجزه بودنش واضح و روشن است و
میتوان گفت تفسیر در اخبار از باب فرد اجلی است و بیّنۀ براي حضرت رسالت صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم جمیع معجزات و اخلاق
حمیده او و احکام و دستورات متقنه او و اخبار از گذشته و آینده و نصرت خداوند او را در مقابل دشمنهاي کثیر تمام بیّنه و دلیل
است بر صدق دعواي او.
وَ یَتْلُوهُ شاهِدٌ مِنْهُ اخبار بسیار در اغلب کتب از ائمه طاهرین (ع) و از طرق مخالفین که در برهان نقل کرده که مراد از شاهد امیر
المؤمنین علیه السّلام است که اوّل مؤمنین بخدا است و رسول و آیات بسیار در شأن او نازل شده مثل آیه انفسنا در مباهله، آیه
رکوع، آیه عِنْدَهُ عِلْمُ الْکِتابِ، آیه بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ، آیه الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ، آیه کُلَّ شَیْءٍ أَحْ َ ص یْناهُ فِی إِمامٍ مُبِینٍ، آیه کُونُوا
ص: 25
مَعَ الصَّادِقِینَ
آیه تطهیر و بسیار آیات دیگر مخصوص بقرینه منه که بمنزله نفس نفیس پیغمبر است و برادر و پسر عم و داماد او است و نسل
صفحه 30 از 220
پیغمبر صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم تا دامنه قیامت از او بوجود آمده و وصی و خلیفه او است داراي ولایت کلیه الهیه و غیر اینها که
اگر پیغمبر [ص هیچ معجزه و دلیلی نداشت فقط شهادت علی علیه السّلام لمکان عصمت و طهارتش کافی بود بر اثبات نبوت او.
وَ مِنْ قَبْلِهِ کِتابُ مُوسی که در تورات بشارتهاي زیادي در آمدن پیغمبر داده که یک قسمت آنها را ما در مجلد اول کلم الطیب نقل
کردهایم، و این جمله عطف بیتلوه است، پس معنی این میشود کان علی بیّنۀ من ربه و من قبله کتاب موسی که این هم یک دلیل
است بر صدق او.
إِماماً وَ رَحْمَۀً حال است از براي أ فمن کان یعنی پیغمبر صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم پیشوا و مقتدا است که باید جن و انس متابعت او
را کنند، و رحمت است بدلیل قوله تعالی وَ ما أَرْسَلْناكَ إِلَّا رَحْمَۀً لِلْعالَمِینَ أُولئِکَ کسانی که از روي بینه و شهادت شاهد و اخبار
تورات یُؤْمِنُونَ بِهِ مرجع ضمیر قرآن است بدلیل جمله بعد و بعضی گفتند پیغمبر است.
وَ مَنْ یَکْفُرْ بِهِ مِنَ الْأَحْزابِ چه مشرك باشد یا یهودي یا نصرانی یا مجوسی یا صابئی با طبیعی فَالنَّارُ مَوْعِدُهُ وعده گاه که خداوند
وعده داده آتش است.
فَلا تَکُ فِی مِرْیَۀٍ مِنْهُ خطاب ممکن است بکسی باشد که با این بیّنه و این شاهد و اخبار موسی باز شبهه کند میفرماید جاي شبهه
نیست، و اگر گفتیم خطاب بپیغمبر صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم است از باب ایّاك اعنی و اسمعی یا جارة است إِنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّکَ
قرآن حق است از جانب پروردگار تو نازل شده، یا پیغمبر حق است از طرف پروردگار تو ارسال شده وَ لکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ با این بینه
و شاهد و اخبار انبیاء سلف مع ذلک لا یُؤْمِنُونَ.
ص: 26
[سوره هود ( 11 ): آیه 18 ] .... ص : 26
وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَري عَلَی اللَّهِ کَ ذِباً أُولئِکَ یُعْرَضُ ونَ عَلی رَبِّهِمْ وَ یَقُولُ الْأَشْهادُ هؤُلاءِ الَّذِینَ کَ ذَبُوا عَلی رَبِّهِمْ أَلا لَعْنَۀُ اللَّهِ عَلَی
( الظَّالِمِینَ ( 18
و کیست ظالمتر از کسی که افتراء بزند بر خداوند از راه کذب اینها را عرضه میدارند بر پروردگارشان و میگویند شهداء روز قیامت
که اینها هستند که که دروغ بستند بر پروردگار خود آگاه باشید لعنت و بعد از رحمت خداوند بر ظالمین است.
وَ مَنْ أَظْلَمُ گفتیم ظلم سه قسم است: ظلم بنفس بارتکاب معاصی، ظلم بغیر باذیت و آزار مسلمین و منع حقوق آنها، ظلم بدین
. بشرك و کفر بانبیاء و اولیاء و این قسم اشدّ اقسام ظلم است چنانچه میفرماید إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظِیمٌ لقمان آیه 12
مِمَّنِ افْتَري عَلَی اللَّهِ کَذِباً افتراء دروغ بستن بغیر است بخصوص بخدا و کذبا تأکید است یعنی این دروغ محض است و الّا در معناي
افتري دروغ هست چنانچه میفرماید وَ إِذا فَعَلُوا فاحِشَ ۀً قالُوا وَجَ دْنا عَلَیْها آباءَنا وَ اللَّهُ أَمَرَنا بِها قُلْ إِنَّ اللَّهَ لا یَأْمُرُ بِالْفَحْشاءِ اعراف آیه
.27
أُولئِکَ یُعْرَضُونَ عَلی رَبِّهِمْ اشاره بیوم الحشر است که ملائکه عذاب آنها را میآورند در پیشگاه عظمت پروردگار وَ یَقُولُ الْأَشْهادُ
جمع شاهد است و شهداء روز قیامت بسیار هستند:
-1 انبیاء و ائمه اطهار علیهم السلام فَکَیْفَ إِذا جِئْنا مِنْ کُلِّ أُمَّۀٍ بِشَهِیدٍ وَ جِئْنا بِکَ عَلی هؤُلاءِ شَهِیداً نساء آیه 45 ، و در زیارت جامعه
شهداء یوم القیمۀ
3- اعضاء و جوارح انسان . -2 ملائکه حفظه اعمال، کرام الکاتبین، رقیب و عتید ما یَلْفِظُ مِنْ قَوْلٍ إِلَّا لَدَیْهِ رَقِیبٌ عَتِیدٌ فی آیه 17
شَهِدَ عَلَیْهِمْ سَمْعُهُمْ وَ ص: 27
4- ملائکه آسمانها و زمین که مشاهده کردند. 5- قرآن مجید. 6- زمینی که . أَبْصارُهُمْ وَ جُلُودُهُمْ بِما کانُوا یَعْمَلُونَ ف ّ ص لت آیه 19
صفحه 31 از 220
روي او عمل شده.
-7 زمانی که در آن زمان عمل کردند مثل شهر صیام و غیره، و از همه بالاتر و مهمتر ذات اقدس ربوبی عالم السرّ و الخفیّات در
دعاء کمیل
(و کلّ سیّئۀ امرت باثباتها الکرام الکاتبین الذین وکّلتهم بحفظ ما یکون منی و جعلتهم شهودا علیّ مع جوارحی و کنت انت الرقیب
علیّ من ورائهم و الشاهد لما خفی عنهم و برحمتک اخفیته الدعاء.
) هؤُلاءِ الَّذِینَ کَ ذَبُوا عَلی رَبِّهِمْ مقول قول اشهاد است و این جمله شامل جمیع طبقات کفار و مخالفین و مذاهب باطله میشود زیرا
مشرکین گفتند وَ اللَّهُ أَمَرَنا بِها کذب علی اللَّه است، یهود و نصاري و مجوس و سایر فوق گفتند دین ما بر حق است و از جانب خدا
است کذب علی اللَّه است، مخالفین گفتند خلفاء ثلاثه بر حق هستند و دین خدایی است بلکه اهل بدعت که چیزي بر دین افزوده
کردند و منکر ضروري چه ضروري دین و چه ضروري مذهب باشد تمام کذب علی اللَّه است فقط طبیعی که منکر خدا است
دروغی نسبت بخدا نمیدهد زیرا خدایی معتقد نیست و عصات شیعه هم میگویند خدا نفرموده ما مخالفت و معصیت او را میکنیم.
أَلا لَعْنَۀُ اللَّهِ عَلَی الظَّالِمِینَ جمع محلی بالف و لام افاده عموم دارد مخصوص با ظلم نیست ظالم بنفس و ظالم بغیر و ظالم بدین را
شامل میشود و مصداق اتمّ ظالمین در حق آل محمد صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم هستند که هم ظلم بدین کردند و چه اندازه مردم را
در ضلالت انداختند و هم ظلم بنفس خود کردند خود را در اشدّ عذاب انداختند حتی گفتند
(النار و لا العار)
و اشاره بهمین کلمه دارد فرمایش حضرت ابی عبد اللَّه علیه السّلام
(الموت خیر من رکوب العاري و العار خیر من دخول الناري
، )بمعنی اینکه شهادت براي من گواراتر است از اینکه زیر بار ذلت پسر مرجانه و هند جگر خوار أطیب البیان فی تفسیر القرآن، ج 7
ص: 28
بروم و بر شما عار گواراتر است از اینکه از کشتن من صرف نظر کنید و خود را در عذاب آتش نیندازید، و هم ظلم بآل عصمت
علیهم السلام که فروگذار نکردند هر چه توانستند اللهم العنهم جمیعا.
[سوره هود ( 11 ): آیه 19 ] .... ص : 28
( الَّذِینَ یَصُدُّونَ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ وَ یَبْغُونَها عِوَجاً وَ هُمْ بِالْآخِرَةِ هُمْ کافِرُونَ ( 19
ظالمین که مورد لعن واقع شدند کسانی هستند که جلوگیري میکنند از راه خداوند که صراط مستقیم باشد و طلب میکنند راههاي
کج را و اینها بآخرت و قیامت اینها کافر هستند.
الَّذِینَ یَصُ دُّونَ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ صد عن سبیل اللَّه بجلوگیري دیگران است که براي حق نروند یا بالقاء شبهه در اذهان آنها در یکی از
معتقدات دینی یا بتهدید بقتل و اسیري اگر بطرق حق روند یا بتطمیع بمال و جاه اگر رو بآنها بروند یا بمکر و حیله و تقلب یا بانکار
ضروریات یا بابداع بدعت در دین و بالاخره طرق باطل بسیار است که این صدّ هم ظلم بنفس خود است که در ضلالت افتاده و هم
ظلم بغیر است که اضلال کرده و هم ظلم بدین است که بر خلاف آن تصرف کرده بزیاده و نقصان بدعت و انکار.
وَ یَبْغُونَها عِوَجاً تأنیث و یبغونها یا باعتبار طرق مختلفه است که ارباب ضلالت دارند که سبل شیطانی است چنانچه منسوب بحضرت
رسول صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم است که خطی کشیدند با انگشت مبارك روي زمین و فرمودند
(هذا صراط مستقیم)
و خطوط زیادي در دو طرف آن کشیدند و فرمودند
صفحه 32 از 220
(هذه سبل الشیطان)
و تمام این سبل کج است یعنی طلب میکنند راههاي کج و معوج را، یا باعتبار طرق الهیه است که فرمودند
(الطرق الی اللَّه بعدد انفس الخلائق)
یعنی طرق خداوند را صدّ ص: 29
میکنند و کج و معوج میکنند مثل مبدعین.
وَ هُمْ بِالْآخِرَةِ هُمْ کافِرُونَ تکرار کلمه هم براي تأکید و رسوخ کفر در قلوب آنها است چنانچه میگویی اینها نسبت بقیامت خود
آنها کافر هستند زیرا اگر کسی معتقد باشد که کفر و ضلالت و اضلال و بدعت و انکار موجب خلود در عذاب است نزدیک آن
نمیرود.
[سوره هود ( 11 ): آیه 20 ] .... ص : 29
أُولئِکَ لَمْ یَکُونُوا مُعْجِزِینَ فِی الْأَرْضِ وَ ما کانَ لَهُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ أَوْلِیاءَ یُضاعَفُ لَهُمُ الْعَذابُ ما کانُوا یَسْتَطِیعُونَ السَّمْعَ وَ ما کانُوا
( یُبْصِرُونَ ( 20
اینها قدرت ندارند که فرار کنند و پناهگاهی در زمین پیدا کنند که از عذاب الهی جلوگیري کنند و نیست از براي آنها غیر از خدا
ناصر و معینی که نگذارد عذاب بآنها تماس کند مضاعف میشود از براي آنها عذاب نیستند اینها که استطاعت شنیدن داشته باشند و
نیستند که چشم بصیرت داشته باشند.
اولئک این ظالمین که صدّ از سبیل اللَّه میکنند و راههاي کج را سیر میکنند لَمْ یَکُونُوا مُعْجِزِینَ فِی الْأَرْضِ نمیتوانند خدا را عاجز
کنند از عذاب که جایی بروند که از قبضه قدرت او خارج باشد و نتواند آنها را عذاب کند.
وَ ما کانَ لَهُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ أَوْلِیاءَ احدي از اینها که پرستش میکنند یا متابعت آنها را میکنند مثل رؤساء کفر و ضلالت قدرت بر
یاري آنها ندارند و نمیتوانند آنها را از عذاب الهی نجات دهند ولایت کلیّه با او است و بس.
یُضاعَفُ لَهُمُ الْعَذابُ یک عذاب براي کفر و ضلالت خود و یک عذاب براي اضلال دیگران و صدّ عن سبیل اللَّه بلکه اضعاف
مضاعف میشود هر یک نفري را که اضلال کنند یک عذاب هر چه اتباع آنها بیشتر باشند عذاب اینها زیادتر أطیب البیان فی تفسیر
القرآن، ج 7، ص: 30
میشود ما کانُوا یَسْتَطِیعُونَ السَّمْعَ طاقت نمیآورند بشنوند فرمایشات قرآن را یا فضائل انبیاء و ائمه علیهم السلام یا فرامین الهیه را وَ ما
کانُوا یُبْصِرُونَ چشم قلب آنها کور است حقایق را مشاهده نمیکنند و کور کورانه در ضلالت سیر میکنند
[سوره هود ( 11 ): آیه 21 ] .... ص : 30
( أُولئِکَ الَّذِینَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ وَ ضَلَّ عَنْهُمْ ما کانُوا یَفْتَرُونَ ( 21
اینها کسانی هستند که بخسران انداختند نفوس خود را و از دست آنها رفت و مفقود شد از آنها آنچه را که بودند افتراء میزدند و
دروغ بخدا بسته بودند اولئک همان کفار و معاندین و مبدعین و منکرین و ظالمین که قبلا بیان فرموده الَّذِینَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ
خسران سرمایه از دست دادن است و باصطلاح ورشکست شدن و کلّی مدیون دیگران شدن، سرمایه اینها عمر دنیا بود، تجارت آنها
اعمال عبادي و تحصیل اخلاق و تکمیل عقائد، اعضاء تجارتخانه اعضاء بدن چشم و گوش و سایر اعضاء، رئیس تجارتخانه نفس
ناطقه، منافع تجارتخانه مثوبات اخروي، اینها سرمایه عمر را که بباد دادند و رفتند نه تحصیل اخلاق و نه عمل صالح و نه عقیده حقّه
بعلاوه زیان بردند بواسطه کفر و معاندت و بدعت و انکار ضروري و اعمال سیئه و اخلاق رذیله چه خسرانیست بالاتر از این.
صفحه 33 از 220
وَ ضَلَّ عَنْهُمْ ما کانُوا یَفْتَرُونَ
ضلّ بمعنی گم شدن و مفقود شدن و از دست دادن است ما کانوا یفترون از بتها و کسانی را که متابعت میکردند و اعمالی را که
بجا میآوردند و همه را نسبت بخدا میدادند و میگفتند خدا امر فرمود بپرستش بت و متابعت دعات باطله و ارتکاب اعمال سیّئه
چنانچه میگفتند ما نَعْبُدُهُمْ إِلَّا لِیُقَرِّبُونا إِلَی اللَّهِ زُلْفی زمر آیه 4 وَ إِذا فَعَلُوا فاحِشَ ۀً قالُوا وَجَ دْنا عَلَیْها آباءَنا وَ اللَّهُ أَمَرَنا بِها اعراف آیه
27 ، و گفتند اجماع شد بر خلافت ابی بکر و او تعیین کرد خلافت عمر را و بشوري خلافت عثمان ثابت شد و بقهر و غلبه خلافت
بنی امیه ص: 31
و بنی العباس و نصّ فرمایشات رسول صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم و آیات قرآنیه و ادله عقلیه را تماما دور انداختند، فرداي قیامت
تمام اینها را مفقود میکنند مگر در قعر جهنم اگر خدمت آنها برسند.
[سوره هود ( 11 ): آیه 22 ] .... ص : 31
( لا جَرَمَ أَنَّهُمْ فِی الْآخِرَةِ هُمُ الْأَخْسَرُونَ ( 22
ناچار و لا بد محققا آنها در آخرت آنها از تمام اهل خسران خاسرترند و خسرانشان زیادتر است.
لا جرم بعضی گفتند بمعنی لا بد و لا محاله است، بعضی گفتند بمعنی لا شک و بعضی گفتند بمعنی قسم است یعنی وجب لهم و
حقّ لهم، بعضی گفتند بمعنی کسب لهم کفرهم و کلمه لا ردّ لما قبلها یعنی چنین نیست که توهّم کردند کسب کرده کفر آنها و
واجب شده و علی ايّ حال دلالت میکند بر اینکه غیر از این نیست که أَنَّهُمْ فِی الْآخِرَةِ یعنی عالم غیر از دنیا از همان حین موت الی
الابد چنانچه فرمودند
(اذا مات ابن آدم قامت قیامته)
یعنی از همان حین موت معذب هستند و در قبر و عالم برزخ و عقبات یوم الحشر که حضرت صادق علیه السّلام فرمود
(ان للقیمۀ خمسین موقفا کل موقف مقام الف سنۀ) ثم تلا فِی یَوْمٍ کانَ مِقْدارُهُ خَمْسِینَ أَلْفَ سَنَۀٍ
تا وارد دوزخ شوند هم فیها خالدون.
هُمُ الْأَخْسَرُونَ تمام اهل عذاب در خسران و زیان کاري هستند لکن این طائفه خسرانشان از همه بیشتر است زیرا علاوه بر خسران
خود خسران تابعین آنها هم بر آنها بار است چنانچه فرمود
(من سنّ سنۀ حسنۀ کان له اجرها و اجر من عمل بها الی یوم القیمۀ و من سنّ سنۀ سیئۀ کان له وزرها و وزر من عمل بها الی یوم
القیمۀ.
) تنبیه- از روي منطق و برهان و حس و و جدان میتوان ثابت کرد که غاصبین ص: 32
خلافت گناه تمام اهل عالم تا قیام قیامت بر آنها بار است زیرا اگر غصب خلافت نکرده بودند و حق در مقرّ خود قرار گرفته بود
همان مدینه عادله که انتظار داریم بدست مبارك حضرت بقیّۀ اللَّه تشکیل شود و سر تا سر دنیا را عدل و داد پر کند بدست مبارك
ائمه اطهار علیهم السلام تحقق پیدا میکرد دیگر یک مشرك یک کافر یک یهودي یک نصرانی یک مبدع یک ظالم در تمام
صفحه زمین نبود پس عقوبت تمام اینها بر گردن اینها بار است و بر طبق این دعوي استفاده از اخبار زیادي هم میشود که ما در کلم
الطیب اشاره کردهایم و در کتب اخبار مثل بحار و غایۀ المرام و غیر اینها در ابواب متفرقه تذکر داده شده رجوع کنید.
[سوره هود ( 11 ): آیه 23 ] .... ص : 32
( إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ أَخْبَتُوا إِلی رَبِّهِمْ أُولئِکَ أَصْحابُ الْجَنَّۀِ هُمْ فِیها خالِدُونَ ( 23
صفحه 34 از 220
محققا کسانی که ایمان آوردند و بصالحات عمل کردند و سکون و اطمینان و خضوع و خشوع پیدا کردند بسوي پروردگارشان
اینها اصحاب بهشت هستند که آنها در بهشت مخلد و همیشه متمتع هستند.
این آیه شریفه مشتمل بر چند جمله است که هر کدام یک آثاري و نتائجی بر آن مترتب میشود 1- إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا ایمان اعتقاد
بجمیع عقائد حقّه مطابق مذهب شیعه اثنی عشري خالی از افراط و غلو و از تفریط و انکار و در مقام خود گفتهایم و مکرر در این
تفسیر تذکر دادهایم و در مجلد سوم کلم الطیب در باب عمل صالح ثمرات ایمان را مفصلا بیان کردهایم، خلاصه اگر کسی با ایمان
از دنیا رفت مسلّما اهل نجات و اهل بهشت است و لو گناه زیادي داشته باشد مورد مغفرت و عفو الهی و شفاعت خاندان نبوّت [ص
میشود. ص: 33
-2 وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ اعمال صالحه عبارت از واجبات و مستحبات شرع است که بنحو صحیح با مراعات جمیع شرائط و اجزاء و
فقدان موانع و قواطع و مبطلات انجام گیرد و فائده آنها در دنیا نگهبان ایمان و تقویت آن و بعبارت دیگر علت مبقیه ایمانست که
اگر در آنها کوتاهی شد بسا باعث زوال ایمان یا ضعف ایمان میشود و در آخرت باعث ارتفاع درجات، هر چه بهتر و بیشتر باشد
درجه رفیعتر میشود.
-3 وَ أَخْبَتُوا إِلی رَبِّهِمْ بعضی تفسیر کردند بسکون و طمأنینه، بعضی بخضوع و خشوع، بعضی باستقامت چنانچه در ترجمه ذکر شد
لکن در خبر از حضرت صادق علیه السّلام بچهار سند روایت کردهاند که اخبات را حضرت تفسیر بتسلیم فرموده و تسلیم بالاترین
اخلاق حمیده است حتی از مقام رضا چه نسبت بامور تکوینیه از واردات الهیه نوعیه و شخصیه از نعم و بلیات و پیشامدات
در بلا خوش میکشم لذات او مات اویم مات اویم مات او
و چه در امور تشریعیه و دستورات الهیه و احکام شرعیه.
-4 أُولئِکَ أَصْحابُ الْجَنَّۀِ هُمْ فِیها خالِدُونَ تفسیر واضح است و مکرر بیان شده
[سوره هود ( 11 ): آیه 24 ] .... ص : 33
( مَثَلُ الْفَرِیقَیْنِ کَالْأَعْمی وَ الْأَصَمِّ وَ الْبَصِیرِ وَ السَّمِیعِ هَلْ یَسْتَوِیانِ مَثَلًا أَ فَلا تَذَکَّرُونَ ( 24
مثل دو فرقه کفاري که داراي صفات مذکوره باشند با مؤمنینی که داراي این صفات ممدوحه هستند مثل کور و کر است با بینا و
شنوا آیا این دو مساوي هستند از حیث مثل آیا پس از این بیان متذکر نمیشوید.
مکرر گفتهایم همین نحو که از براي روح حیوانی قوایی هست قوه باصره ص: 34
و سامعه و شامه و ذائقه و لامسه که در نوع حیوانات هست و بسا انسان فاقد این قوي میشود کور است نمیبیند، کر است نمیشنود،
لال است تکلم نمیکند، زکام است استشمام نمیکند، مریض است طعم طعام را نمیچشد، مرده است حسّ و حرکت ندارد بعض
اجزاء بدن از کار افتاده و کره شده درك الم و حرارت و برودت را نمیکند، همین نحو روح ملکوتی انسانی که عبارت از آن لطیفه
ربانی و جوهر مجرد سماوي که از عالم امر صادر شده و مسمی بعقل است آنهم داراي این نحوه از قوي هست حقایق را مشاهده
میکند، کلمات حق را میشنود و در او تأثیر میکند، طعم عبادت را میچشد، بوي سعادت بمشام میرسد، در امور حقه حس و حرکت
دارد رو بسعادت میرود، اهل ایمان که داراي صفات مذکوره در آیه قبل هستند جمیع این قوي بنحو اتم و اکمل در آنها هست و
کفاري که در آیات قبل داراي آن صفات و افعال خبیثه هستند بواسطه آفت عصبیت و عناد و کبر و تقلید آباء و حب جاه و مال
فاقد جمیع این قوي هستند بلکه روح آنها مرده است فَإِنَّکَ لا تُسْمِعُ الْمَوْتی وَ لا تُسْمِعُ الصُّمَّ الدُّعاءَ روم آیه 51 إِذا دَعاکُمْ لِما
یُحْیِیکُمْ انفال آیه 51
(الناس موتی و اهل العلم احیاء)
صفحه 35 از 220
منسوب بامیر المؤمنین علیه السّلام.
لذا میفرماید مَثَلُ الْفَرِیقَیْنِ آن فرقه که فاقد جمیع این قوي هستند با این فرقه که واجد جمیع آنها هستند بنحو اتم کَالْأَعْمی وَ الْأَصَمِّ
بلکه کالموتی و الابکم با این فرقه که واجد هستند وَ الْبَصِ یرِ وَ السَّمِیعِ بلکه و الحی و المدرك هَلْ یَسْتَوِیانِ مَثَلًا البته بینهما بون بعید
اعلا درجات بهشت با اسفلین درکات آتش حق و باطل، نور و ظلمت، سعادت با شقاوت کمال مضادت را دارند.
أَ فَلا تَذَکَّرُونَ آیا پس از این بیان واضح روشن مطابق عقل سلیم و و جدان پاك باز هم متذکر نمیشوید و بخود نمیآئید.
ص: 35
[سوره هود ( 11 ): آیه 25 ] .... ص : 35
( وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا نُوحاً إِلی قَوْمِهِ إِنِّی لَکُمْ نَذِیرٌ مُبِینٌ ( 25
و هر آینه ما فرستادیم نوح را بسوي قوم او فرمود محققا من براي شما انذار کننده آشکارا هستم.
شرح حال نوح را ما در سوره مبارکه اعراف مجلد خامس این تفسیر در ذیل آیه 59 تا آیه 64 مفصلا بیان کردهایم از اسامی او و
مدت عمر او و اینکه ولادتش مقارن بود با روز وفات آدم و در آن موقع عدد اولاد و احفاد آدم چهل هزار بودند و شرح حال قوم
او را و مدّت بعثت او قبل از طوفان و بعد از آن جاي تکرار ندارد و او را آدم ثانی گفتند زیرا بعد از طوفان تمام بشر از نسل او
هستند و شیخ الانبیاء نامیدند زیرا سنّ او بالغ بر دو هزار و پانصد سال بود و اولین اولو العزم بود که شریعت آدم باو نسخ شد و شرع
جدیدي آورد.
وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا نُوحاً إِلی قَوْمِهِ قوم او تمام افراد بشر بودند چون بر سر تا سر دنیا مبعوث بود و دستگاه بت پرستی از زمان او شروع شده
بعد از رحلت حضرت آدم إِنِّی لَکُمْ مقول قول نوح علیه السّلام است و متعلق بفعل مقدر است یعنی قال انّی لکم، و لام لکم براي
نفع است چون انبیاء براي هدایت و ارشاد و سعادت و نجات از مهالک دنیوي و اخروي مبعوث شدند لکن بشر خیره سر نپذیرفتند و
خود را بمهالک نشأتین انداختند.
نَذِیرٌ مُبِینٌ نذیر انذار کننده است از عذاب الهی و مبین واضح و روشن از روي دلیل و معجزه و اقامه حجت که بر احدي مخفی
نباشد و حجت بر آنها تمام شود
[سوره هود ( 11 ): آیه 26 ] .... ص : 35
( أَنْ لا تَعْبُدُوا إِلَّا اللَّهَ إِنِّی أَخافُ عَلَیْکُمْ عَذابَ یَوْمٍ أَلِیمٍ ( 26
اینکه عبادت نکنید مگر خدا را محققا من میترسم بر شما عذاب روز دردناك را ص: 36
أَنْ لا تَعْبُدُوا إِلَّا اللَّهَ زیرا استحقاق عبودیت متفرع بر الوهیت است و الوهیت منحصر بذات مقدّس او است و این اولین دعوت انبیاء
است دعوت بتوحید و یگانگی خداوند در مقابل شرك و بت پرستی که در زمان نوح رواج بسزا داشت چنانچه در سوره نوح
میفرماید از قول مشرکین وَ قالُوا لا تَذَرُنَّ آلِهَتَکُمْ وَ لا تَذَرُنَّ وَ  دا وَ لا سُواعاً وَ لا یَغُوثَ وَ یَعُوقَ وَ نَسْراً آیه 22 و 23 ، که اینها اسامی
بتهاي آنها است.
إِنِّی أَخافُ عَلَیْکُمْ تعبیر بخوف با اینکه محققا مشرك معذب بعذاب میشود براي اینست که ممکن است اینها هدایت شوند و دست
از شرك بردارند و سعادتمند گردند عَذابَ یَوْمٍ أَلِیمٍ الیم صفت عذاب است. و نکته آنکه صفت یوم قرار داده براي این است که
روز قیامت چون مشاهده اهوال آن را میکنند و مواقف آن و در محضر پروردگار و ظاهر شدن اعمال آن روز بسیار دردناك است
بالاخص براي مشرك.
صفحه 36 از 220
[سوره هود ( 11 ): آیه 27 ] .... ص : 36
فَقالَ الْمَلَأُ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ قَوْمِهِ ما نَراكَ إِلاَّ بَشَراً مِثْلَنا وَ ما نَراكَ اتَّبَعَکَ إِلَّا الَّذِینَ هُمْ أَراذِلُنا بادِيَ الرَّأْيِ وَ ما نَري لَکُمْ عَلَیْنا مِنْ
( فَضْلٍ بَلْ نَظُنُّکُمْ کاذِبِینَ ( 27
پس از فرمایش حضرت نوح علیه السّلام و دعوت قوم آنها دو دسته شدند یک دسته ایمان آوردند و یک دسته کافر شدند. پس
گفتند کسانی که کافر شدند از قوم نوح نمیبینیم تو را مگر یک بشر مثل ما و نمیبینیم تو را کسی متابعت تو را کرده باشد مگر
کسانی که آنها از آدمهاي پست و رذل ما محسوب میشوند، در ابتداء نظر فقیر و بیاهمیت هستند و ما نمیبینیم از براي شما که بر
ما فضیلتی داشته باشید بلکه گمان میکنیم شما را دروغگویان. ص: 37
فَقالَ الْمَلَأُ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ قَوْمِهِ فاء تفریع است یعنی پس از آنکه نوح علیه السّلام دعوي رسالت کرد و فرمود إِنِّی لَکُمْ نَذِیرٌ مُبِینٌ
کفار قوم باو گفتند ما نَراكَ إِلَّا بَشَراً مِثْلَنا بتوهّم اینکه رسول باید از جنس غیر بشر باشد یا ملک باشد یا مخلوق دیگري و حال
آنکه اگر ملک هم باشد باید بصورت بشر باشد تا بتواند با بشر تماس بگیرد و با زبان آنها تکلم نماید لذا میفرماید وَ لَوْ جَعَلْناهُ مَلَکاً
لَجَعَلْناهُ رَجُلًا وَ لَلَبَسْنا عَلَیْهِمْ ما یَلْبِسُونَ انعام آیه 9 بلکه باید بلسان قوم باشد وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ رَسُولٍ إِلَّا بِلِسانِ قَوْمِهِ لِیُبَیِّنَ لَهُمْ ابراهیم آیه
.4
وَ ما نَراكَ اتَّبَعَکَ إِلَّا الَّذِینَ هُمْ أَراذِلُنا بادِيَ الرَّأْيِ مراد از اراذل آدمهاي بیعرضه و بیاعتبار و فقیر که مورد اعتناء و اهمیت نیستند
در مقابل اعیان و اشراف و اغنیاء که مورد احترام و اعتناء هستند و خود را بزرگان قوم تصور میکنند کسانی که بحضرتش ایمان
آورده بودند دسته اول بودند که آنها را در ابتداء رؤیت که معنی بادي الرأي است اراذل میدانستند و غافل از اینکه همیشه اهل دین
و اهل آخرت همین طائفه بودند زیرا آلوده بزخارف دنیا نشده بودند و بالعکس اعیان و اشراف غرق شهوات و هواهاي نفسانیه و
مرتکب ملهیات حتی در زمان حاضر آنچه در مساجد و مجالس دینی مشاهده میشود همین اشخاص متوسط هستند و در مراکز فساد
از هر دو دسته خارج هستند و در هر « الفقر سواد الوجه فی الدارین » اعیان و اشراف مشاهده میشوند، بلی فقیر تهی دست که گفتند
دو قسم مراکز براي کلش و گدایی حاضر میشوند و جز بند و کلاشی نظري ندارند.
وَ ما نَري لَکُمْ عَلَیْنا مِنْ فَضْلٍ البته اهل دنیا فضل و کمال را باسم و رسم و عنوان و جاه و مقام میدانند لذا اشخاص متدین متقی را
. پست میشمارند و حال آنکه خداوند معین فرموده إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکُمْ حجرات آیه 13
بَلْ نَظُنُّکُمْ کاذِبِینَ تعبیر بظن براي اینست که یقین بکذب ندارند زیرا ص: 38
هیچگونه مدرکی براي بطلان دعوي رسالت در دست آنها نیست جز تقلید آباء و عصبیت و عناد و اینها منشأ یقین نیست و تمام
کفار در جمیع اعصار جز ظن بر خلاف ندارند لذا میفرماید وَ إِنْ هُمْ إِلَّا یَظُنُّونَ بقره آیه 73 ، با اینکه بحکم عقل دفع ضرر محتمل
حتی موهوم را باید کرد و لازم است فحص کنند تا یقین بعدم ضرر پیدا شود (کلما قرع سمعک من عجائب عالم الکیان فضعه فی
بقعۀ الامکان ما لم تزدك قائم البرهان) و لذا اگر احتمال ضعیف بدهد در اینکه مأکول و مشروب سمّ است البته ترك میکند یا در
این بستر حیوان موذي است نمیرود یا در راه قطاع طریق است سیر نمیکند با اینکه غایت ضررش مرگ است چه رسد باحتمال ضرر
عذاب ابدي که تمام شدن نداشته باشد و مخلد باشند.
[سوره هود ( 11 ): آیه 28 ] .... ص : 38
( قالَ یا قَوْمِ أَ رَأَیْتُمْ إِنْ کُنْتُ عَلی بَیِّنَۀٍ مِنْ رَبِّی وَ آتانِی رَحْمَۀً مِنْ عِنْدِهِ فَعُمِّیَتْ عَلَیْکُمْ أَ نُلْزِمُکُمُوها وَ أَنْتُمْ لَها کارِهُونَ ( 28
فرمود حضرت نوح [ع اي قوم من آیا دیدید اگر بوده باشم بر دلیل و برهان از طرف پروردگارم و آمده است مرا رحمت از نزد
صفحه 37 از 220
پروردگارم پس بر شما مخفی شده آیا ما شما را الزام و اجبار میکنیم بآن بیّنه و حال آنکه شما کراهت از قبول آن دارید.
مسئلۀ- بر انبیاء آنچه لازم است اقامه حجت است بر قوم باتیان بمعجزه یا برهان قطعی که عذري بر احدي باقی نماند و قوم هم سلب
اختیار از آنها نمیشود اگر ایمان آوردند سعادتمند میشوند و اگر مخالفت کردند معذب، الزام و اجباري در کار نیست لذا قالَ یا قَوْمِ
کسره دلالت میکند بر سقوط یاء متکلم که یا قومی بوده أَ رَأَیْتُمْ یعنی چنین تصور میکنید که الزام و اجبار کنم شما را أطیب البیان
فی تفسیر القرآن، ج 7، ص: 39
فقط إِنْ کُنْتُ عَلی بَیِّنَۀٍ شما توقع بیش از این از من ندارید که مطالبه دلیل کنید که معناي بیّنه یعنی چیزي که دعوي را واضح و
روشن و مبین نماید و اطلاق بینه بر دو شاهد عدل در شریعت براي اینست که بحکم شرع حکم یقین دارد و بر طبقش باید رفتار
نمود، و بینه حضرت نوح علیه السّلام معجزات و استقامت یک نفر در مقابل یک دنیا مشرك با اینکه چه اندازه او را میزدند تا
ضعف میکرد و در کنار جاده میافتاد و دست از دعوت خود بر نمیداشت که در این مدت مدید تقریبا هفتصد و پنجاه سال قبل از
طوفان جمعیتی که باو ایمان آوردند بالغ بر صد نفر نشد که در همین سوره خطاب شد باو که أَنَّهُ لَنْ یُؤْمِنَ مِنْ قَوْمِکَ إِلَّا مَنْ قَدْ
آمَنَ مِنْ رَبِّی چون معناي معجزه فعل الهی است که از قدرت بشر خارج است بدست رسول داده میشود که دلیل بر صدقش باشد.
وَ آتانِی رَحْمَۀً مِنْ عِنْدِهِ علاوه بر اقامه بیّنۀ، مشمول عنایتهاي بزرگ الهی واقع شدم که مرا نخستین پیغمبر اولوا العزم قرار داد و آدم
ثانی که تمام اهل عالم پس از طوفان اولاد او هستند و طول عمر کذایی که بالغ بر دو هزار و پانصد سال باشد بسیار تعجب است از
کسانی که در طول عمر حضرت بقیّۀ اللَّه عجل اللَّه تعالی فرجه شبهه میکنند.
فَعُمِّیَتْ عَلَیْکُمْ یعنی تدبر نمیکنید و فکر و تأمل ندارید و چشم پوشی میکنید که خود حضرت نوح در سوره نوح عرض میکند
بپروردگار خود جَعَلُوا أَصابِعَهُمْ فِی آذانِهِمْ وَ اسْتَغْشَوْا ثِیابَهُمْ.
أَ نُلْزِمُکُمُوها با این بینه و ایتاء رحمت باز باید شما را الزام و الجاء کرد که این تکلیف انبیاء نیست.
وَ أَنْتُمْ لَها کارِهُونَ شما که معجزه را حمل بر سحر میکنید دلیل را حمل بر سفسطه میکنید، نبیّ را کاذب میگویید، اهل ایمان را
اراذل میشمارید.
ص: 40
[سوره هود ( 11 ): آیه 29 ] .... ص : 40
( وَ یا قَوْمِ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ مالًا إِنْ أَجرِيَ إِلَّا عَلَی اللَّهِ وَ ما أَنَا بِطارِدِ الَّذِینَ آمَنُوا إِنَّهُمْ مُلاقُوا رَبِّهِمْ وَ لکِنِّی أَراکُمْ قَوْماً تَجْهَلُونَ ( 29
و اي قوم من سؤال نمیکنم از شما بر این رسالت و دعوت مالی مزد رسالت از شما نمیخواهم نیست مزد من مگر بر خداوند تبارك
و تعالی و من هرگز طرد نمیکنم کسانی را که ایمان آوردهاند محققا آنها فرداي قیامت در پیشگاه الهی وارد میشوند و لکن من
مییابم شما را جاهل نادان.
وَ یا قَوْمِ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ مالًا به تحقیق در کلیه عبادات معتبر است قصد قربت و خلوص اگر کسی عبادتی کرد بطمع مال و جاه و
اسم و عنوان باطل و حرام است چه رسد بمسئله رسالت و هدایت و ارشاد بندهگان، توهّم نشود که پیغمبران طمعی بمال مردم داشته
باشند فقط غرض آنها بر حسب مأموریت نجات بندهگانست از جهالت و ضلالت و خلاصی از عذاب الهی.
إِنْ أَجرِيَ إِلَّا عَلَی اللَّهِ همان که مرا فرستاده و امر فرموده مزد و اجر مرا آنچه مقتضاي فضل و کرمش هست عنایت میفرماید.
وَ ما أَنَا بِطارِدِ الَّذِینَ آمَنُوا براي اینکه ایمان موجب قرب الی اللَّه است و فرق بین سیاه و سفید، کبیر و صغیر، غنی و فقیر، شریف و
وضیع نیست و طرد آنها موجب غضب الهی میشود و البته کاري که موجب غضب شود از مثل پیغمبر اولوا العزمی محال است صادر
شود إِنَّهُمْ مُلاقُوا رَبِّهِمْ و شکایت کنند که پروردگارا پیغمبر فرستادي ما اجابت کردیم ما را بخود راه نداد چه جوابی دارم و چه
صفحه 38 از 220
عذري بیاورم که مورد قبول گردد.
وَ لکِنِّی أَراکُمْ قَوْماً تَجْهَلُونَ که ملاك شرف و بزرگی را مال دنیا و ریاست و زخارف آن میدانید با اینکه ملاك سعادت و قرب
بخدا و دخول جنت است.
ص: 41
[سوره هود ( 11 ): آیه 30 ] .... ص : 41
( وَ یا قَوْمِ مَنْ یَنْصُرُنِی مِنَ اللَّهِ إِنْ طَرَدْتُهُمْ أَ فَلا تَذَکَّرُونَ ( 30
و اي قوم من کیست که مرا نصرت کند و نجات دهد از عذاب الهی اگر من این مؤمنین را طرد کنم آیا پس از این متذکر نمیشوید.
فرداي محشر هر کس گرفتار عمل خود است و احدي نیست که او را نجات دهد جز خداوند بخصوص ظلم که قسم یاد فرموده
(و عزتی و جلالی لا یجوزنی ظلم ظالم)
حدیث قدسی است، موقعی که مظلوم مطالبه حق کند من چگونه میتوانم در حق این مؤمنین ظلم روا دارم بالاخص هر چه مظلوم
ضعیف باشد عقوبت ظلم بآن شدید میشود لذا میفرماید وَ یا قَوْمِ مَنْ یَنْصُ رُنِی مِنَ اللَّهِ یعنی شما مشرکین که گرفتار اشدّ عذاب
شرك هستید میآیید و مرا نجات میدهید إِنْ طَرَدْتُهُمْ اگر اینها را براي کبر و نخوت شما که زیر بار این نمیروید که با این مؤمنین
که در نظر شما ضعیف هستند هم مسلک و هم عقیده شوید مگر اینها نبودند که قبل از بعثت و دعوت من با شما در شرك و کفر
هم مسلک و هم عقیده بودند حال در توحید و ایمان حاضر نیستید هم مسلک و هم عقیده شوید.
أَ فَلا تَذَکَّرُونَ باید انسان توجه کند، تدبر کند، تأمل کند، متذکر شود که ملاك قرب و بعد و عزّت و ذلّت چیست پیغمبري مثل
نوح [ع که بر سر تا سر عالم مبعوث شده اگر راست میگوید باید تمام باو ایمان آورند و اگر فرق گذارد بین بعضی دون بعضی
پس کاذب است در دعوي خود نباید باو ایمان آورد شما قوم اگر من اینها را طرد کنم نباید ایمان بیاورید چون در دعوي خود
دروغ گفتهام و اگر بر طبق دعوي خود مستقیم و پا بر جا باشم و تمام بندهگان خدا را بیک چشم نگاه کنم با اقامه معجزه و دلیل
باید ایمان بیاوردید و بگروید.
ص: 42
[سوره هود ( 11 ): آیه 31 ] .... ص : 42
وَ لا أَقُولُ لَکُمْ عِنْدِي خَزائِنُ اللَّهِ وَ لا أَعْلَمُ الْغَیْبَ وَ لا أَقُولُ إِنِّی مَلَکٌ وَ لا أَقُولُ لِلَّذِینَ تَزْدَرِي أَعْیُنُکُمْ لَنْ یُؤْتِیَهُمُ اللَّهُ خَیْراً اللَّهُ أَعْلَمُ
( بِما فِی أَنْفُسِهِمْ إِنِّی إِذاً لَمِنَ الظَّالِمِینَ ( 31
و نمیگویم براي شما که نزد من خزینههاي الهی است و نه اینکه علم غیب دارم و نمیگویم محققا من ملک هستم و نمیگویم کسانی
را که در نظر شما پست و حقیر هستند که ایمان آوردهاند خداوند هرگز بآنها خیري نداده خداوند داناتر است بآنچه در نفوس آنها
است محققا من اگر در حق آنها بگویم هرآینه از ظالمین محسوب میشوم.
وَ لا أَقُولُ لَکُمْ عِنْدِي خَزائِنُ اللَّهِ خزائن الهی فیوضاتیست که بندهگان بقدر قابلیت آنها بر وفق حکمت و مصلحت عطاء میفرماید و
این خزائن فناء و زوال و تمام شدن و حدّ و حصر ندارد چه از نعم مادیه ظاهریه از خلق و رزق و مال و منال و صحت و سلامت و
امثال اینها و چه از نعم معنویه از ایمان و علم و توفیق و اخلاق حمیده و الطاف الهیه چه دنیویه و چه اخرویه و جز او بدست احدي
نیست حتی انبیاء و ملائکه و این معنی توحید افعالیست.
وَ لا أَعْلَمُ الْغَیْبَ یعنی (لا اقول انی اعلم الغیب) در بسیاري از آیات علم غیب را مختص بخدا ذکر فرموده و در بعض آیات استثنایی
صفحه 39 از 220
. فرموده عالِمُ الْغَیْبِ فَلا یُظْهِرُ عَلی غَیْبِهِ أَحَداً إِلَّا مَنِ ارْتَضی مِنْ رَسُولٍ جن آیه 26
و تحقیق کلام اینست که احدي از ممکنات از ملک و جن و انس خبر و علمی بامور غیبیه ندارند مگر آنچه از جانب حق بآنها بقدر
قابلیت آنها افاضه شود و پس از افاضه بر آنها غیب نیست و لو بر دیگران غیب است، مثلا پیغمبر اکرم صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم
خبر از امامت دوازده نفر و مصائب وارده بر آنها و غیبت حضرت مهدي و ص: 43
ظهور آن سرور [عج و وقایع وارده در آخر الزمان که ملاحم میگویند و از قیام قیامت و مواقف آن و غیر اینها داده و همچنین
اخباري که در این امور از ائمه علیهم السلام رسیده بلی آنچه که افاضه نشده یا بواسطه فقدان استعداد طرف یا عدم اقتضاء حکمت
و مصلحت مختص باو است.
وَ لا أَقُولُ إِنِّی مَلَکٌ اینها توهّم میکردند که بشر چون مادي است ممکن نیست که مورد وحی الهی واقع شود و ملک چون از عالم
نور و مجرد از ماده است قابلیت وحی دارد و این توهّم فاسد است.
اولا خداي قادر متعالی قدرت دارد بر افاضه حتی بر حیوانات و نباتات و جمادات وَ أَوْحی رَبُّکَ إِلَی النَّحْلِ أَنِ اتَّخِ ذِي مِنَ الْجِبالِ
بُیُوتاً وَ مِنَ الشَّجَرِ وَ مِمَّا یَعْرِشُونَ ثُمَّ کُلِی مِنْ کُلِّ الثَّمَراتِ الایه نحل آیه 70 وَ لَقَدْ آتَیْنا داوُدَ مِنَّا فَضْ لًا یا جِبالُ أَوِّبِی مَعَهُ وَ الطَّیْرَ وَ أَلَنَّا
لَهُ الْحَدِیدَ سبأ آیه 10 که خطاب شد بکوه و بطیور که با داود [ع تسبیح کنید.
و ثانیا بر فرض تسلیم ممکن است خداوند بتوسط ملک وحی بفرستد چنانچه جبرئیل براي انبیاء وحی میآورد، و اگر بگویند که
ملک هم نمیتواند وحی ببشر برساند پس پیغمبر ملک نمیتواند براي شما وحی الهی بیاورد زیرا شما هم بشر هستید وَ لا أَقُولُ لِلَّذِینَ
تَزْدَرِي أَعْیُنُکُمْ لَنْ یُؤْتِیَهُمُ اللَّهُ خَیْراً و نمیگویم در حق این مؤمنین که در نظر شما خار و خفیف هستند خداوند بآنها هرگز خیري
نمیدهد البته زود باشد که تمام دنیا پس از طوفان در تصرف این مؤمنین باشد پس از هلاکت شما کفار و در آخرت هم متنعم بنعم
بهشت شوند و شما در عذاب ابدي گرفتار باشید اللَّهُ أَعْلَمُ بِما فِی أَنْفُسِهِمْ خداوند بنده شناس است از باطن و ظاهر هر بنده با خبر
است مؤمن و کافر و منافق و مشرك، متقی و عاصی، متخلق باخلاق حمیده یا صفات خبیثه، قصد و نیّت و اراده هر کس را میداند.
ص: 44
إِنِّی إِذاً لَمِنَ الظَّالِمِینَ اگر چیزي در حق آنها بگویم یا نسبت سویی بآنها بدهم یا آنها را از خود دور کنم هر آینه در حق آنها ظلم
کردهام.
[سوره هود ( 11 ): آیه 32 ] .... ص : 44
( قالُوا یا نُوحُ قَدْ جادَلْتَنا فَأَکْثَرْتَ جِدالَنا فَأْتِنا بِما تَعِدُنا إِنْ کُنْتَ مِنَ الصَّادِقِینَ ( 32
گفتند قوم بحضرت نوح که با ما مجادله میکنی پس زیاد روي کردي در مجادله با ما پس بیاور براي ما بآنچه از عذاب که بما
وعده میدهی اگر راست میگویی و جزو صادقین هستی.
قالُوا یا نُوحُ قَدْ جادَلْتَنا مجادله مخاصمه و مدافعه است که بخواهد کلام و دلیل طرف را رد کند و اقامه حجت کند بر بطلان آن و
مجادله اگر بر حق باشد ممدوح است چنانچه میفرماید وَ جادِلْهُمْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ نحل آیه 126 و اگر بر باطل باشد مذموم است
چنانچه میفرماید وَ جادَلُوا بِالْباطِلِ لِیُدْحِضُوا بِهِ الْحَقَّ مؤمن آیه 5، یعنی نوح با ما مخاصمه و محاجه میکنی فَأَکْثَرْتَ جِ دالَنا بیش از
مقدار کفایت مجادله میکنی ابدا کلام تو در ما تأثیر ندارد و ما هرگز بتو ایمان نمیآوریم هر قدر دلیل و معجزه و موعظه اقامه و بیان
کنی فَأْتِنا بِما تَعِدُنا که ما را میترسانی که اگر ایمان نیاورید بلاء و عذاب بر شما نازل میشود پس بیاور بآنچه وعده میدهی إِنْ کُنْتَ
مِنَ الصَّادِقِینَ اگر واقعا پیغمبري و از جانب خدا آمدهاي و راستگویی.
[سوره هود ( 11 ): آیه 33 ] .... ص : 44
صفحه 40 از 220
[سوره هود ( 11 ): آیه 33 ] .... ص : 44
( قالَ إِنَّما یَأْتِیکُمْ بِهِ اللَّهُ إِنْ شاءَ وَ ما أَنْتُمْ بِمُعْجِزِینَ ( 33
حضرت نوح [ع فرمود این عذابی که مطالبه میکنید خداوند تبارك و تعالی ص: 45
بموقع خود که مشیّتش اقتضاء کند وفق حکمت و مصلحت میآورد براي شما و شما در آن موقع هیچ چارهاي ندارید.
قالَ إِنَّما یَأْتِیکُمْ بِهِ اللَّهُ عذاب و ثواب بمعنی مصدري فعل الهی است یعنی خداوند عذاب میکند و ثواب میدهد از قدرت بشر خارج
است و وقت نزولش را میداند و آنی تقدیم و تأخیر ندارد و در موقع نزول هم احدي قدرت بر دفع آن ندارد وَ ما أَنْتُمْ بِمُعْجِزِینَ که
بتوانید عذاب خدا را جلوگیري کنید و نگذارید عذاب بشما متوجه شود.
[سوره هود ( 11 ): آیه 34 ] .... ص : 45
( وَ لا یَنْفَعُکُمْ نُصْحِی إِنْ أَرَدْتُ أَنْ أَنْصَحَ لَکُمْ إِنْ کانَ اللَّهُ یُرِیدُ أَنْ یُغْوِیَکُمْ هُوَ رَبُّکُمْ وَ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ ( 34
و نفع نمیبخشد شما را نصیحت من اگر بخواهم شما را نصیحت کنم اگر خداوند اراده فرموده که شما در ضلالت و غوایت و
گمراهی باشید او است پرودگار شما و بسوي او است بازگشت شما.
مکرر گفتهایم که فرق است بین اراده تکوینی حق که هیچ امري در عالم واقع نمیشود تا مادامی که مشیئت و اراده حق تعلق نگیرد
و این منافی با اختیار عبد نیست زیرا اراده باین نحو تعلق گرفته که فعل باختیار عبد صادر شود اگر اجبارا باشد اراده تعلق نگرفته از
ایمان و کفر و عبادت و معصیت و اراده تشریعی بارسال رسل و انزال کتب و اقامه حجت بر تمام جن و انس که راه عذري بر احدي
باقی نماند لذا میفرماید وَ لا یَنْفَعُکُمْ نُصْ حِی چون قلوب شما سیاه شده و قساوت گرفته و کبر و نخوت و هزار عیب دیگر مانع از
قبولی نصایح من است و انتفاع شما از آن إِنْ أَرَدْتُ أَنْ أَنْصَحَ لَکُمْ هر چه من بخواهم شما را نصیحت کنم نتیجه بدست أطیب البیان
فی تفسیر القرآن، ج 7، ص: 46
نمیآورم إِنْ کانَ اللَّهُ یُرِیدُ باراده تکوینی نظر بعدم قابلیت شما از براي هدایت أَنْ یُغْوِیَکُمْ که بهمان کفر و شرك و ضلالت که
گرفتار بودید بمانید و هدایت نشوید هُوَ رَبُّکُمْ میداند هر بنده حد قابلیتش چه اندازه است کی استحقاق عذاب دارد و کی لیاقت
ثواب وَ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ بازگشت همه شماها در محکمه عدل الهی است و در حق همه بعدل حکم میشود.
[سوره هود ( 11 ): آیه 35 ] .... ص : 46
( أَمْ یَقُولُونَ افْتَراهُ قُلْ إِنِ افْتَرَیْتُهُ فَعَلَیَّ إِجْرامِی وَ أَنَا بَرِيءٌ مِمَّا تُجْرِمُونَ ( 35
آیا این کفار قریش میگویند که این حکایات و قصص انبیاء بافتههاي خود پیغمبر است نسبت بخدا میدهد بآنها بفرما اگر اینها
بافتههاي من باشد و افتراء بخدا پس جرم و عقوبتش بر من بار میشود مربوط بشما نیست و من هم عري و بري هستم از آنچه شما
جرم میکنید فقط وظیفه من ابلاغ است مسئولیت دیگري بر من نیست خواه قبول کنید یا رد نمائید.
أَمْ یَقُولُونَ افْتَراهُ ظاهر آیه بقرینه کلمه قل و بدلیل اخبار راجع بکفار مکه و پیغمبر اسلام است در برهان است (الشیبانی فی نهج
البیان عن مقاتل قال ان کفار مکۀ قالوا ان محمدا صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم افتري القرآن قال و روي مثل ذلک عن أبی جعفر و ابی
عبد اللَّه علیهما السلام) قُلْ إِنِ افْتَرَیْتُهُ فَعَلَیَّ إِجْرامِی هر کس عملی مرتکب شود فقط خود مسئول آن عمل است و جرمش بر خود او
. است بر دیگري بار نمیکنند فَیَوْمَئِذٍ لا یُسْئَلُ عَنْ ذَنْبِهِ إِنْسٌ وَ لا جَانٌّ الرحمن آیه 39
وَ أَنَا بَرِيءٌ مِمَّا تُجْرِمُونَ و من هم گرفتار جرم شما نمیشوم اینکه ایمان نمیآورید و قرآن مجید را افتراء میپندارید و مرا مفتري
میشمارید و بمن افتراء ص: 47
صفحه 41 از 220
میزنید خود شماها بعقوباتش خواهید رسید من وظیفه خود را انجام دادم که بشما ابلاغ کردم.
[سوره هود ( 11 ): آیه 36 ] .... ص : 47
( وَ أُوحِیَ إِلی نُوحٍ أَنَّهُ لَنْ یُؤْمِنَ مِنْ قَوْمِکَ إِلَّا مَنْ قَدْ آمَنَ فَلا تَبْتَئِسْ بِما کانُوا یَفْعَلُونَ ( 36
و وحی شد بنوح محققا اینست که هرگز کسی از قوم تو ایمان نمیآورد مگر کسانی که قبلا ایمان آورده بودند پس غمگین و
اندوهناك مباش بآنچه که هستند عمل میکنند و بجا میآورند.
وَ أُوحِیَ فعل مجهول فاعل خداوند است إِلی نُوحٍ أَنَّهُ ضمیر شأن لَنْ یُؤْمِنَ نفی تأبید مِنْ قَوْمِکَ که مامور بدعوت آنها بودي إِلَّا مَنْ
قَدْ آمَنَ همان فقراء که اراذلشان میپنداشتند، قلب که سیاه شد و قساوت گرفت دیگر قابل هدایت نیست در خبر است
(لا یرجی بخیر)
و در حدیث دیگر
(صار قلبه منکوسا)
از حضرت باقر و حضرت صادق علیهما السلام بلکه خود حضرت نوح عرض کرد إِنَّکَ إِنْ تَذَرْهُمْ یُضِ لُّوا عِبادَكَ وَ لا یَلِدُوا إِلَّا
فاجِراً کَفَّاراً نوح آیه 28 . دیگر بقاء آنها مفید فائده نیست جز ازدیاد کفر و عصیان چنانچه امروز هم مشاهده میکنیم که (هر چه آید
سال نو گوئیم دریغ از پارسال) پدران ما چه اندازه از ما بهتر بودند و خود ما در دوره اول چه اندازه بهتر از دوره حاضر بودیم و
اولاد ما چه رویی در آمدند انتظار بلاء عمومی داشته باشیم.
فَلا تَبْتَئِسْ بِما کانُوا یَعْمَلُونَ اندوه و غم بدل راه نده آنها هر قدر طغیان و سرکشی و ظلم و ستم و فسق و فجور که میتوانند بکنند و
وقت رسیده که عذاب بر آنها نازل شود و زمین از لوث کثافت آنها پاك شود و تمام ریشه کن شوند.
ص: 48
[سوره هود ( 11 ): آیه 37 ] .... ص : 48
( وَ اصْنَعِ الْفُلْکَ بِأَعْیُنِنا وَ وَحْیِنا وَ لا تُخاطِبْنِی فِی الَّذِینَ ظَلَمُوا إِنَّهُمْ مُغْرَقُونَ ( 37
و بساز کشتی را بدستور و نگاه ما و وحی ما و درخواست مکن و از ما در حق کسانی که ظلم کردند توقعی نداشته باش محققا تمام
آنها ببلاء غرق هلاك میشوند وَ اصْ نَعِ الْفُلْکَ امر فرمود بساختن کشتی و بین مفسرین اختلاف شد در مقدار سعه کشتی لکن در
حدیث مروي از حضرت صادق علیه السّلام کلینی مسندا فرمود
(سمعت ابا جعفر یحدث عطا قال طول سفینۀ نوح [ع الف ذراع و مأتی ذراع و عرضها ثمانمائۀ ذراع و طولها فی السماء مأتی ذراع)
و گفتند سه طبقه بوده پائین براي هوام و سباع و و هوش، طبقه وسط براي انعام، و طبقه بالا براي مؤمنین و اخبار در این باب مفصّل
است در برهان نقل کرده از وضع این تفسیر خارج است بِأَعْیُنِنا وَ وَحْیِنا و تعبیر بجمیع در اعین نه براي تعظیم است چنانچه توهّم
کردند بلکه براي اینست که امور منتسبه بخداوند دو قسم است یک قسم مختص بذات اقدس او است بدون واسطه و اسباب تعبیر
بمتکلم وحده فرموده مثل خَلَقْتُ بِیَدَيَّ وَ أَنِ اعْبُدُونِی إِنِّی أَنَا اللَّهُ و امثال اینها، و یک قسم بتوسط ملائکه و اسباب است بمتکلم مع
الغیر تعبیر فرموده مثل إِنَّا أَنْزَلْناهُ إِنَّا أَعْطَیْناكَ أَوْحَیْنا و امثال اینها و در این آیه شریفه هر دو قسم تعبیر شده متکلم مع الغیر همین
جمله بِأَعْیُنِنا وَ وَحْیِنا پس مراد اعین ملائکه هم هست یعنی در تحت نظر ما و بدستور ما و تعلیم ما و وحی ما ساختمان کن، و متکلم
وحده وَ لا تُخاطِبْنِی که دعاء در حق ظالمین باشد و در دعاء توجه بذات مقدس او است و بس فِی الَّذِینَ ظَلَمُوا که کفار و مشرکین
باشند زیرا باید در حق آنها نفرین کرد و طلب هلاکت چنانچه حضرت نوح عرض کرد رَبِّ لا تَذَرْ عَلَی الْأَرْضِ مِنَ الْکافِرِینَ أطیب
صفحه 42 از 220
البیان فی تفسیر القرآن، ج 7، ص: 49
دَیَّاراً
نوح آیه 26 . إِنَّهُمْ مُغْرَقُونَ جمیع آنها بدون استثناء.
اشکال- در میان قوم اطفال رضیع و صغار بودند بیگناه براي چه آنها هلاك شوند.
جواب اولا در اخبار ما دارد که همین اشکال را مخصوصا خدمت حضرت رضا علیه السّلام عرض کردند فرمود چهل سال عقیم
شدند زنها و نسلی از آنها بوجود نیامد و ثانیا این لطف و عنایت بود در حق آنها زیرا اگر هلاك نمیشدند اینها بهمان کفر و شرك
بودند و بعذاب آخرت معذب میشدند نظیر غلامی که حضرت خضر کشت حَتَّی إِذا لَقِیا غُلاماً فَقَتَلَهُ کهف آیه 73 ، و شاهد بر این
دعوي قول حضرت نوح است که عرض کرد رَبِّ لا تَذَرْ عَلَی الْأَرْضِ مِنَ الْکافِرِینَ دَیَّاراً إِنَّکَ إِنْ تَذَرْهُمْ یُضِلُّوا عِبادَكَ وَ لا یَلِدُوا إِلَّا
. فاجِراً کَفَّاراً نوح آیه 26 و 27
[سوره هود ( 11 ): آیه 38 ] .... ص : 49
( وَ یَصْنَعُ الْفُلْکَ وَ کُلَّما مَرَّ عَلَیْهِ مَلَأٌ مِنْ قَوْمِهِ سَخِرُوا مِنْهُ قالَ إِنْ تَسْخَرُوا مِنَّا فَإِنَّا نَسْخَرُ مِنْکُمْ کَما تَسْخَرُونَ ( 38
و حضرت نوح مشغول بساختن کشتی بود و هر زمانی که جماعتی از قومش عبور میکردند بر او مسخره میکردند او را فرمود اگر
Ù شما مسخره میکنید ما هم پس از این شما را مسخره میکنیم همان نحو که شما مسخره م
وَ یَصْ نَعُ الْفُلْکَ ظاهرا اول صنعت نجاري از او بوده و سابقه نداشته بالاخص کشتی نبوده، در نظر دارم در نجف اشرف یک روز در
خدمت استاد اعظم مرحوم شیخ جواد بلاغی قدس اللَّه نفسه الشریف که نابغه دهر بود صاحب تألیفات زیادي الهدي نصایح الهدي،
انوار الهدي، توحید و تثلیث اعاجیب الاکاذیب شگفت آور دروغ چند جلد تفسیر و غیر اینها بودم فرمود روزي در بغداد میگذشتم
رسیدم درب ص: 50
یک مدرسه دیدم بسیار مفصل گلها و اشجار زیادي دارد از این مدارس جدیده و چند نفر درب مدرسه ایستاده سلام کردند و
گفتند شیخنا تفضل گفتم مناسب نیست من در این مدرسه داخل شوم گفتند مسئله دینیه واجب شد بر من وارد شوم، پرسیدند شما
میگویید حضرت آدم از بهشت در کوه سرندیب آمد و بین کوه سرندیب تا خشکی دریاي عظیمی فاصله است بچه وسیله وارد
خشکی شد دیدم با اینها صحبت اعجاز و قدرت الهی همان قادري که از بهشت در کوه سرندیب میآورد قدرت دارد در خشکی
وارد کند نمیشود کرد گفتم صفحه جغرافیاي کره که در لندن در تاریخ فلان طبع شده در مدرسه دارید گفتند بلی گفتم بیاورید
آوردند خطی از کوه سرندیب با پیچ و خم زیادي کشیده شده تا خشکی و روي آن خط نوشته شده سرب آدم تصور کنید اطلاع
این مرد بزرگ و احاطه او تا چه پایه بوده وَ کُلَّما مَرَّ عَلَیْهِ مَلَأٌ مِنْ قَوْمِهِ سَخِرُوا مِنْهُ چون میدیدند خانه وسیعی از چوب میسازد روي
صفحه زمین بدون اینکه نصب در زمین کند و البته قاعده کشتی اینست که باید ته کشتی باریک باشد و هر چه بالا رود وسیع
گردد این عمل پر زحمت را بجنون و سفاهت حمل میکردند و او را مسخره میکردند حضرتش با کمال خون سردي بآنها میفرمود
قالَ إِنْ تَسْخَرُوا مِنَّا اگر امروز شما من و عملهجاتم را که مؤمنین بودند مسخره میکنید روزي هم بیاید فَإِنَّا نَسْخَرُ مِنْکُمْ که ما در این
خانه چوبی سالم روي آب حرکت کنیم و شما در دریا دست و پا زنید و هلاك شوید ما شما را مسخره میکنیم کَما تَسْخَرُونَ.
اشکال- سخریه مطلقا مذموم است.
جواب- مراد جزاي سخریه است چنانچه در ردّ منافقین که گفتند إِنَّما نَحْنُ مُسْتَهْزِؤُنَ میفرماید اللَّهُ یَسْتَهْزِئُ بِهِمْ وَ یَمُدُّهُمْ فِی طُغْیانِهِمْ
. یَعْمَهُونَ بقره آیه 14
ص: 51
صفحه 43 از 220
[سوره هود ( 11 ): آیه 39 ] .... ص : 51
( فَسَوْفَ تَعْلَمُونَ مَنْ یَأْتِیهِ عَذابٌ یُخْزِیهِ وَ یَحِلُّ عَلَیْهِ عَذابٌ مُقِیمٌ ( 39
پس زود باشد که علم پیدا کنید کیست که میآید او را عذابی که او را خوار و خفیف کند و بر او وارد شود عذابی که دیگر زوال
نداشته باشد.
فَسَوْفَ تَعْلَمُونَ موقعی که دیدید تمام صفحه کره زیر آب رفت و تمام عمارات درهم کوبیده شد و کوهها مفقود شد که در خبر
است آب پانزده ذراع بالاي کوهها رسید مَنْ یَأْتِیهِ عَذابٌ یُخْزِیهِ کیست که ببلاء غرق گرفتار میشود خود و آنچه باو علاقه دارد و
هلاك میشود که همین جزاي این عالم است و پس از این عالم وَ یَحِ لُّ عَلَیْهِ عَذابٌ مُقِیمٌ در آن عالم که دیگر نجات و خلاصی
ندارد.
[سوره هود ( 11 ): آیه 40 ] .... ص : 51
حَتَّی إِذا جاءَ أَمْرُنا وَ فارَ التَّنُّورُ قُلْنَا احْمِلْ فِیها مِنْ کُلٍّ زَوْجَیْنِ اثْنَیْنِ وَ أَهْلَکَ إِلَّا مَنْ سَبَقَ عَلَیْهِ الْقَوْلُ وَ مَنْ آمَنَ وَ ما آمَنَ مَعَهُ إِلَّا قَلِیلٌ
(40)
تا زمانی که آمد امر ما بهلاکت قوم و جوشش کرد آب از تنّور گفتیم بحضرت نوح که حمل کن و سوار کشتی کن از هر نوع
حیوان یک جفت نر و ماده و اهل خود را مگر آن کسی که سبقت گرفته قول ما بر هلاکت او و حمل کن هر کس بتو ایمان آورده
و ایمان نیاوردند باو مگر عده کمی.
حَ تَّی إِذا جاءَ أَمْرُنا همان امري که میفرماید إِنَّما أَمْرُهُ إِذا أَرادَ شَیْئاً أَنْ یَقُولَ لَهُ کُنْ فَیَکُ ونُ یس آیه 82 . یعنی اراده تعلق گرفت
بهلاکت قوم وَ فارَ التَّنُّورُ فوران جستن آب است چنانچه فوّاره از او آب جستن میکند، و در موضع تنّور اختلاف زیادي هست که
چه بوده و کجا بوده و لکن در اخبار مرویه از ائمه اطهار علیهم السلام است که در کوفه در خانه زن مؤمنه در پشت طرف راست
قبله مسجد کوفه که الان یکی از مواقف است که نماز و دعا ص: 52
دارد در مسجد کوفه، و از اخبار استفاده میشود که مسجد کوفه قدیمه است حضرت آدم و سایر انبیاء علیهم السلام در آن نماز بجا
آوردند و حضرت رسالت صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم هم در لیلۀ المعراج آنجا نماز کردند، و از آیات قرآن استفاده میشود که
. خروج آب منحصر بتنور نبوده از چشمههاي زیادي در اطراف دنیا آب منفجر میشد وَ فَجَّرْنَا الْأَرْضَ عُیُوناً قمر آیه 12
قُلْنَا احْمِلْ فِیها گفتیم یعنی وحی فرستادیم بر حضرت نوح علیه السّلام که حمل کند یعنی سوار کند و داخل کند در کشتی سه
طایفه را:
-1 من کلّ یعنی از هر نوع حیوان چه هوام الارض و چه حیوانات وحشی و چه اهلی زَوْجَیْنِ اثْنَیْنِ یک نر و یک ماده، حضرت نوح
[ع ندا داد بقدرت کامله حق تمام آنها حاضر شدند از هر نوعی یک جفت در کشتی قرار داد که نسل آنها قطع نشود، در بعض
اخبار دارد سه نوع از آنها تخلف کردند سنور که گربه باشد و فاره که موش باشد و خنزیر که خوك باشد پس از طوفان و آمدن
روي زمین اسد که شیر باشد عطسه کرد دو گربه نر و ماده از دماغش افتاد و فیل عطسه کرد دو خوك از دماغش افتاد پس از آن
خنزیر عطسه کرد دو موش از دماغش افتاد روایت صفوان است از حضرت صادق علیه السّلام که علی ابن ابراهیم نقل کرده 2- و
اهلک عطف بمن کلّ یعنی فاحمل فیها اهلک و اهل حضرت نوح سه پسران او بودند سام و حام و یافث با سه کنیز که بمنزله زن
آنها بودند و نسل نوح از این سه در عالم باقی ماند عرب و روم و فارس و اصناف عجم از نسل سام هستند و سودان حبشه و زنگیها
و غیر آنها از نسل حام هستند و ترك و چین و یأجوج و مأجوج و صقالبه از نسل یافث هستند و صقالبه اهالی قسطنطنیه و خزربون
صفحه 44 از 220
هستند چنانچه در مجمع البحرین است.
إِلَّا مَنْ سَبَقَ عَلَیْهِ الْقَوْلُ یعنی کسانی که گفتهایم که باید هلاك شوند ص: 53
و اختلاف است بین مفسرین که این استثناء منقطع است و مراد کفار و مشرکین هستند لکن مکرر گفتهایم که استثناء منقطع در
قرآن نداریم و استثناء متصل است از اهلک یعنی از اهل تو اینها مستثنی هستند که امرأة نوح باشد که کافره بوده و خداوند مثل
میزند ضَ رَبَ اللَّهُ مَثَلًا لِلَّذِینَ کَفَرُوا امْرَأَتَ نُوحٍ وَ امْرَأَتَ لُوطٍ کانَتا تَحْتَ عَبْدَیْنِ مِنْ عِبادِنا صالِحَیْنِ فَخانَتاهُما فَلَمْ یُغْنِیا عَنْهُما مِنَ اللَّهِ
شَیْئاً وَ قِیلَ ادْخُلَا النَّارَ مَعَ الدَّاخِلِینَ تحریم آیه 10 ، و در اخبار داریم این مثل براي دو زوجه رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم
است چنانچه مثل براي مؤمنین در همین سوره بامرئۀ فرعون و مریم میزند براي اسماء بنت عمیس و صدیقه طاهره و پسر نوح کنعان
که در همین سوره بیانش میآید.
-3 وَ مَنْ آمَنَ یعنی و احمل من آمن بک که همان فقراء بودند وَ ما آمَنَ مَعَهُ إِلَّا قَلِیلٌ که بالغ بر هشتاد نفر بودند در این مدت
طولانی.
[سوره هود ( 11 ): آیه 41 ] .... ص : 53
( وَ قالَ ارْکَبُوا فِیها بِسْمِ اللَّهِ مَجْراها وَ مُرْساها إِنَّ رَبِّی لَغَفُورٌ رَحِیمٌ ( 41
و فرمود باهل خود و مؤمنین سوار شوید در کشتی و تبرّك جویید و بگوئید بنام خدا در حال حرکت کشتی و در حال سکون
محققا پروردگار من هر آینه آمرزنده و مهربان است.
وَ قالَ ارْکَبُوا فِیها امر ارکبوا ارشادي است تابع مرشد الیه است و چون مرشد الیه بحکم عقل واجب است که حفظ نفس باشد از
بلاي غرق لذا واجب است و متعلق خطاب اهل و مؤمنین غیر اهل هستند و اما حیوانات را خود جمل فرمود بِسْمِ اللَّهِ در اول سوره
حمد معناي بسم اللَّه و اخبار وارده در فضیلت آن و موارد ورود این ذکر شریف مفصلا بیان شده و در اینجا استعانت بنام خدا که از
خطرات غرق نجات یابند مَجْراها وَ مُرْساها در اعراب این دو کلمه اختلاف ص: 54
قرائت است لکن مطابق سیاهی قرآن که فقط نزد ما معتبر است مجراها بفتح میم است و مرسیها بضم میم و هر دو جمله بفتح سین
است مع الاشباع و هر دو اسم زمان است یعنی زمان حرکت سفینه و زمان سکون آن و قرار گرفتن آن بر زمین، و دارد در اخبار که
هفت روز کشتی بر آب سیر میکرد و هفت شوط طواف کعبه معظمه نمود تا موقعی که آب فرو نشست و بر کوه جودي قرار گرفت
که نجف اشرف باشد و دارد در اخبار که جسد حضرت آدم را هم در کشتی گذاشت و پس از فرود بر کوه جودي آنجا دفن نمود
و قبري هم بر خود حفر کرد و قبري دیگر هم حفر نمود و لوحی در آن گذاشت و بر آن لوح نوشت این قبري است که نوح نبی
اللَّه براي وصیّ پیغمبر آخر الزمان حفر کرده که میدانست مرقد مطهر حضرت امیر المؤمنین علیه السّلام اینجا است و در زیارتش
میخوانی
(السلام علیک و علی ضجیعیک آدم و نوح و علی جاریک هود و صالح)
که هود و صالح در زمین وادي مدفون هستند.
إِنَّ رَبِّی غَفُورٌ آمرزنده گناهان رحیم عنایت کننده تفضلات و مراحم است
[سوره هود ( 11 ): آیه 42 ] .... ص : 54
( وَ هِیَ تَجْرِي بِهِمْ فِی مَوْجٍ کَالْجِبالِ وَ نادي نُوحٌ ابْنَهُ وَ کانَ فِی مَعْزِلٍ یا بُنَیَّ ارْکَبْ مَعَنا وَ لا تَکُنْ مَعَ الْکافِرِینَ ( 42
و آن کشتی روي آب حرکت میکرد در موج دریا که باندازه کوهها موج میزد و ندا داد نوح پسر خود کنعان را که اي پسرك من
صفحه 45 از 220
و در کنار کشتی بود سوار شو با ما و نباش با کافرین.
وَ هِیَ تَجْرِي بِهِمْ فِی مَوْجٍ کَالْجِبالِ امواج دریا بخصوص در موقع جوشیدن آب از زیر دریا و باریدن باران از فوق آن و وزیدن باد
از اطراف آب حرکت انیف دارد و امواجش بقدر کوه بلند میشود و کشتی بحرکت بالا و پائین میآید أطیب البیان فی تفسیر القرآن،
ج 7، ص: 55
و خوف شدیدي بر اهلش متوجه میشود که حقیر یک قسمت آن را مشاهده کردهام که حتی کشتیبانان کشتی مهیاي غرق شدند،
دارد در بعض اخبار که در این موقع جبرئیل نازل شد و پنج میخ براي نوح آورد که چهار آن را در چهار طرف کشتی بکوبد و
یکی را در وسط تا کشتی قرار گیرد، اول بنام محمد صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم، دوم بنام علی علیه السّلام، سوم بنام فاطمه سلام اللَّه
علیها، چهارم بنام حسن علیه السّلام، پنجم که وسط کوفته شود بنام حسین علیه السّلام و چون پنجم را در وسط کوبید خون جوشش
کرد سببش را پرسید جبرئیل مصائب حسین [ع را بر او بیان کرد و بهمین مناسبت حضرت حسین را سفینۀ النجات امت خوانده و
باین پنجمی کشتی قرار گرفت.
وَ نادي نُوحٌ ابْنَهُ این ندا قبل از حرکت کشتی و روي آب افتادن آن بود وَ کانَ فِی مَعْزِلٍ معزل کنار کشتی خارج از آن پسرش
ایستاده بود تماشا میکرد یا بُنَیَّ ارْکَبْ مَعَنا حضرت نوح نظر بامري که در آیه قبل شده بود که اهلت را سوار کن و پسر خود را جزو
اهل خود میدانست فرمود سوار شو غافل از اینکه او جزو مستثناء است إِلَّا مَنْ سَبَقَ عَلَیْهِ الْقَوْلُ است وَ لا تَکُنْ مَعَ الْکافِرِینَ که باید
امروز غرق شوند و از بین روند.
[سوره هود ( 11 ): آیه 43 ] .... ص : 55
( قالَ سَآوِي إِلی جَبَلٍ یَعْصِمُنِی مِنَ الْماءِ قالَ لا عاصِمَ الْیَوْمَ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ إِلَّا مَنْ رَحِمَ وَ حالَ بَیْنَهُمَا الْمَوْجُ فَکانَ مِنَ الْمُغْرَقِینَ ( 43
پسر نوح در جواب پدرش گفت زود باشد پناه میبرم بکوه دیگر محفوظ میشوم از غرق فرمود امروز کسی محفوظ نمیماند از اراده
خدا مگر کسانی که مورد رحمت او واقع شوند یک مرتبه موجی بر خواست و بین پدر و پسر حائل شد و پسر از أطیب البیان فی
تفسیر القرآن، ج 7، ص: 56
غرق شده کان شد.
قال کنعان در جواب نوح سآوي سین استقبال و آوي پناه آوردن و جاگیر شدن است چنانچه مأوي پناهگاه و منزل و جاي سکونت
است الی جبل چون توهّم نمیکرد که کوه هم زیر آب میرود و خوف از دخول کشتی داشت چون سکونت ندارد و روي آب تزلزل
دارد.
یَعْصِ مُنِی مِنَ الْماءِ و این کمال جهالت و حماقت است زیرا بر فرض کوه زیر آب نرود سپس بچه وسیله میتوان از کوه بمنزل یا جاي
تعیش رفت با اینکه مقابل دریا است بعلاوه سباع هم در یک همچه موقعی بکوه میزنند آنجا یک نفر آدم را بیابند و گرسنه هستند
با او چه میکنند بعلاوه بادهاي سخت بخصوص بالاي کوه انسان را پرت میکند در دریا.
قالَ لا عاصِمَ الْیَوْمَ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ این آب آب رحمت نیست آب غضب است و بلاي الهی است و راه فرار براي کسی نیست إِلَّا مَنْ
رَحِمَ که فقط اهل کشتی باشند وَ حالَ بَیْنَهُمَا الْمَوْجُ کشتی روي آب افتاد و موج دریا کشتی را حرکت داد و بین این دو حائل شد و
کنعان را غرق نمود فَکانَ مِنَ الْمُغْرَقِینَ خدمت امیر المؤمنین علیه السّلام عرض کردند که افلاطون گفته (الحوادث سهام و الافلاك
قصی و الانسان هدف و الرامی هو اللَّه فاین المفرّ) حضرت فرمود
ففرّوا الی اللَّه
. الذاریات آیه 50
صفحه 46 از 220
[سوره هود ( 11 ): آیه 44 ] .... ص : 56
( وَ قِیلَ یا أَرْضُ ابْلَعِی ماءَكِ وَ یا سَماءُ أَقْلِعِی وَ غِیضَ الْماءُ وَ قُضِیَ الْأَمْرُ وَ اسْتَوَتْ عَلَی الْجُودِيِّ وَ قِیلَ بُعْداً لِلْقَوْمِ الظَّالِمِینَ ( 44
و گفته شد اي زمین آب خود را بلع کن و فرو ده و اي آسمان قطع کن ص: 57
و تمام شد و از بین رفت و قضاء الهی باهلاك قوم و نجات مؤمنین جاري شد و کشتی بر کوه جودي قرار گرفت و گفته شد دور
باد از براي قوم ستمکاران.
این آیه شریفه از اعاظم آیات قرآنی است که از حیث فصاحت و بلاغت در درجه اعلا است حتی دارد جماعتی از بزرگان قریش
که در فصاحت و بلاغت سر آمد تمام عرب بودند در مقام معارضه با قرآن بر آمدند چهل روز تصفیه ذهن کردند و چیزهایی
نوشتند و آوردند که مقایسه با قرآن کنند بر خورد کردند باین آیه شریفه و از این خیال منصرف شدند و اظهار عجز کردند.
و قیل قائل خداوند تبارك و تعالی یا ملائکه یا أَرْضُ ابْلَعِی ماءَكِ اولّا این جمله دلالت تام دارد که جمادات هم شعور و ادراك
دارند و مورد خطاب و امر و نهی واقع میشوند چنانچه آیات قرآنی بر این معنی بسیار داریم و حمل بر امر تکوینی خلاف نصوص
، قرآنی است مثل قوله تعالی ثُمَّ اسْتَوي إِلَی السَّماءِ وَ هِیَ دُخانٌ فَقالَ لَها وَ لِلْأَرْضِ ائْتِیا طَوْعاً أَوْ کَرْهاً قالَتا أَتَیْنا طائِعِینَ ف ّ ص لت آیه 10
و مثل وَ إِنْ مِنْ شَیْءٍ إِلَّا یُسَ بِّحُ بِحَمْدِهِ وَ لکِنْ لا تَفْقَهُونَ تَسْبِیحَهُمْ اسري آیه 46 که تسبیح تکوینی را هر کس میفهمد و مثل أُمَمٌ
أَمْثالُکُمْ انعام آیه 38 ، و مثل حُشِرَ لِسُلَیْمانَ جُنُودُهُ مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ وَ الطَّیْرِ نمل آیه 17 ، و مثل قضیه هدهد و تکلم مورچه که در
همین سوره نمل است و غیر اینها که مکررا در این تفسیر تذکر داده شده.
بلع فرو بردن مأکول است در بطن زمین فرو برد آبهایی که روي زمین بود، بعضی بقرینه ماءك گفتند آبهایی که از زمین جوشش
کرده بود و اما آب آسمان دریاها شد لکن توهم فاسدي است زیرا دریاها قبل از طوفان بود بلکه آب آسمان از آن دریاها است
بتوسط ابخره بلی اگر خبر معتبري از ائمه داشته باشیم البته قبول میکنیم (لانّ اهل البیت ادري بما فی البیت). أطیب البیان فی تفسیر
القرآن، ج 7، ص: 58
وَ یا سَماءُ أَقْلِعِی قلع جلوگیري و بر طرف شدن است میگویی فلان چیز را قلع و قمع نمودم دیگر باران نبارید.
وَ غِیضَ الْماءُ یعنی مفقود شد آب و از بین رفت دیگر بر روي زمین آبی باقی نماند وَ قُضِیَ الْأَمْرُ بنجات مؤمنین و هلاکت کفار.
وَ اسْتَوَتْ عَلَی الْجُودِيِّ گفتند کوه جودي از همه کوهها کوچکتر بود و شاید استواء بر آن از جهت سهولت خروج مؤمنین است از
کشتی و آمدن بر وجه ارض بوده یا از جهت تواضع این کوه بوده چنانچه در خبر است.
وَ قِیلَ بُعْداً لِلْقَوْمِ الظَّالِمِینَ بعد از رحمت الهی که معنی لعن است در دنیا که هلاك شدند و در آخرت که بعذاب ابدي معذّب
میشوند و قائل یا نوح بوده یا مؤمنین یا ملائکه یا ذات اقدس ربوبی بلکه ممکن است بگوئیم همه آنها.
[سوره هود ( 11 ): آیه 45 ] .... ص : 58
( وَ نادي نُوحٌ رَبَّهُ فَقالَ رَبِّ إِنَّ ابْنِی مِنْ أَهْلِی وَ إِنَّ وَعْدَكَ الْحَقُّ وَ أَنْتَ أَحْکَمُ الْحاکِمِینَ ( 45
و خواند حضرت نوح پروردگار خود را پس گفت پروردگار من بدرستی که پسر من از اهل من است و وعده فرمودي اهل مرا
نجات دهی و محققا وعده تو حق است و تو احکم الحاکمین هستی.
امري که بر حضرت نوح مشتبه شده بود اینکه جایی که کنیزان حام و سام و یافث داخل در اهل باشند پسرش کنعان بطریق اولی
جزو اهل است و از آن طرف یقین قطعی دارد که وعده الهی تخلف پذیر نیست إِنَّ اللَّهَ لا یُخْلِفُ الْمِیعادَ رعد آیه 31 لکن غافل از
اینکه در اهلیت مجرد انتساب کافی نیست باید در عقیده و اعمال هم موافق باشند لذا وَ نادي نُوحٌ رَبَّهُ نداء دعاء و تضرع در پیشگاه
صفحه 47 از 220
الهی است (فقال) ص: 59
بیان دعاء است ربّ ربّی بوده کسره علامت یاء است و تعبیر بربّ با اینکه خداوند ربّ العالمین است براي الطاف و عنایات خاصه
است که نسبت بنوح فرموده
چنانش سر لطف با هر تن است که هر بنده گوید خداي من است
إِنَّ ابْنِی مِنْ أَهْلِی زیرا هیچ نسبتی نزدیکتر بانسان از اولاد بلا واسطه نیست وَ إِنَّ وَعْدَكَ الْحَقُّ یقین دارم که وعده تو حق است یعنی
ثابت و محقق است محال است تخلف وَ أَنْتَ أَحْکَمُ الْحاکِمِینَ تمام فرمایشات تو و دستورات و فرامین تو موافق با حکم و مصالح
است چه شده با این وصف فرزند من غرق شد و هلاك شد خداوند در جواب او و نکته اینکه جهت هلاکت چه بوده
[سوره هود ( 11 ): آیه 46 ] .... ص : 59
( قالَ یا نُوحُ إِنَّهُ لَیْسَ مِنْ أَهْلِکَ إِنَّهُ عَمَلٌ غَیْرُ صالِحٍ فَلا تَسْئَلْنِ ما لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ إِنِّی أَعِظُکَ أَنْ تَکُونَ مِنَ الْجاهِلِینَ ( 46
خداوند فرمود اي نوح محققا او یعنی کنعان نیست از اهل تو محققا او عمل غیر صالح است پس از من سؤال نکن چیزي را که
نیست براي تو بآن چیز علم محققا من تو را موعظه میکنم اینکه بوده باشی از نادانان.
کلام در این آیه در چند مقام واقع میشود: 1- در معناي اهل و آل دو چیز لازم است یکی انتساب نسبی و سببی، دیگر موافقت
دینی و عملی و لذا اهل بیت رسول اللَّه و آل او منحصر است بعلی و فاطمه و حسن و حسین و ائمه طاهرین علیهم السلام که در تمام
شئونات و کمالات و صفات و اخلاق و اعمال مشابه پیغمبر صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم بودند حتی در مقام عصمت و طهارت و
منتسب بآن حضرت هم بودند، و اما زوجات آن حضرت اما مثل عایشه و حفصه که خیانت بآن حضرت کردند و عداوت با ذوي
القربی ص: 60
که مزد رسالت آن حضرت بود محبت بآنها ظاهر و واضح بود با علی علیه السّلام جنگ با فاطمه شماتت آنها که در روضه پیغمبر
صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم شکایت میکند
و شمت بی عدوي
و در خبر است که خانه علی علیه السّلام بخانه رسول اللَّه [ص روزنه داشت که حضرت رسول میآمد و با دخترش صحبت میفرمود،
پس از رحلت فاطمه از امیر المؤمنین درخواست کرد که آن را بگیرد سبب آن را پرسیدند فرمود عایشه میآید و مرا شماتت میکند،
و با قطع نظر از این خبر هم معلوم است که عدو فاطمه که شماتت کند مسلّما از رجال نبودند چون تماس با آنها نداشت و نساء هم
احدي با فاطمه عداوتی نداشت فقط منحصر باین دو ملعونه است، و عداوت با حضرت مجتبی علیه السّلام جلوگیري از دفن آن
حضرت در جوار رسول اللَّه و مسلّما فاطمه و علی و حسنین ذوي القربی بودند پس این دو از عنوان اهلیت و آلیت خارج هستند لذا
میفرماید قالَ یا نُوحُ إِنَّهُ لَیْسَ مِنْ أَهْلِکَ و علت عدم اهلیتش را بیان میفرماید إِنَّهُ عَمَلٌ غَیْرُ صالِحٍ اشکال- پسر نوح که عمل نبود
بلکه عامل بعمل غیر صالح بود.
جواب- بعضی گفتند بتقدیر مضاف است یعنی ذو عمل غیر صالح لکن اولا تقدیر خلاف اصل است و ثانیا عمل مضموم است نه
مکسور، و تحقیق در جواب اینست که مثل زید عدل است که مبالغه در عدالت است و اینجا هم مبالغه در اعمال فاسده از کفر و
مخالفت و سایر اعمال قبیحه است.
مقام دوم- فَلا تَسْئَلْنِ ما لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ اشکال- اصلا سؤال از جهت نداشتن علم است و الّا عالم احتیاج بسئوال ندارد لذا از امیر
المؤمنین [ع است که فرمود
(العلم مخزون عند اهله و مفتاحه السؤال
صفحه 48 از 220
جواب- سؤال در اینجا طلب نجات و دعاء است و باید انسان بداند که طرف و مطلوب قابلیت سؤال در حق او داشته باشد مثلا
کسی بگوید پروردگارا اسباب ص: 61
شرب خمر و زنا و سرقت و ظلم را بر من مهیّا فرما و مرا موفق باین معاصی فرما یا در حق کفار و اهل ضلال طلب نجات کند و
حضرت نوح نمیدانست که فرزندش قابلیت دارد یا ندارد لذا میفرماید تا احراز قابلیت نکردهاي چرا سؤال کردي سپس بیان عدم
قابلیت را میکند.
مقام سوم- در جمله إِنِّی أَعِظُکَ أَنْ تَکُونَ مِنَ الْجاهِلِینَ موعظه پند و اندرز است و مخصوصا نسبت بمقام مقدس انبیاء زیرا جهّال
ممکن است یک امور غیر مشروعه یا قبایح عقلیه یا غیر مرضیه عند اللَّه را از خداوند تقاضا کنند لکن انبیاء عظام تا علم بحسن آن و
موافقت با مصلحت و حکمت آن نداشته باشند نباید تقاضا کنند حتی در مسئله شفاعت لا یَشْفَعُونَ إِلَّا لِمَنِ ارْتَضی و این جمله
دلالت ندارد که العیاذ حضرت نوح از جاهلین بوده این مثل وَ لا تَکُونَنَّ مِنَ الْمُشْرِکِینَ است
[سوره هود ( 11 ): آیه 47 ] .... ص : 61
( قالَ رَبِّ إِنِّی أَعُوذُ بِکَ أَنْ أَسْئَلَکَ ما لَیْسَ لِی بِهِ عِلْمٌ وَ إِلَّا تَغْفِرْ لِی وَ تَرْحَمْنِی أَکُنْ مِنَ الْخاسِرِینَ ( 47
گفت حضرت نوح پروردگار من بدرستی که من پناه میبرم بتو اینکه سؤال کنم از تو چیزي را که نیست براي من بآن چیز علم و
دانش و اگر مرا نیامرزي و رحم نکنی میباشم از خسران کنندهگان.
غفران فرع ذنب است و انبیاء معصوم هستند در تمام عمر حتی خیال معصیت در قلوب آنها خطور نمیکند زیرا از طرف شیطان است
و راه بقلب انبیاء ندارد لکن در مقابل عظمت و بزرگی خداوند خود را حقیر و کوچک و مقصر میدانند و خاضع و خاشع هستند از
این جهت قالَ رَبِّ و عدم ذکر یا که نگفت یا رب چون نداء تعظیم است بخلاف (یا نوح) که نداء تنبیه است إِنِّی أَعُوذُ بِکَ انسان
ص: 62
هر که باشد و هر چه باشد در هر حال احتیاج بحفظ الهی دارد و پناه گاه او خدا است آن بآن افاضه از او میشود چنانچه گفتند که
ممکن همین نحوي که در وجود احتیاج بموجد دارد در بقاء هم محتاج است.
سیه رویی ز ممکن در دو عالم جدا هرگز نشد و اللَّه اعلم
و مراد از سیه رویی احتیاج است در مقابل غنیّ بالذات.
أَنْ أَسْئَلَکَ ما لَیْسَ لِی بِهِ عِلْمٌ خدا باید حفظ کند که چیزي را که صلاح و صواب آن را نمیداند درخواست نکند بالاخص پس از
آنکه خدا را حکیم و عادل میداند تقدیرات او تماما بجا و بموقع است و لو بنده حکمتش را نداند و این کلام نوح [ع درسی است
که باید همه فرا گیرند و در مقدرات الهی تکلم نکنند (هر چه آن خسرو کند شیرین بود) وَ إِلَّا تَغْفِرْ لِی که همین سؤال را گناه
بزرگی دانسته و طلب مغفرت میکند با اینکه یک ترك اولایی بیشتر نیست یعنی بهتر این بود که سؤال نکند وَ تَرْحَمْنِی عطف به
تغفر لی است یعنی و ان لم ترحمنی که تنزل رتبه پیدا نکند أَکُنْ مِنَ الْخاسِرِینَ خسران کل شیئی بحسبه.
[سوره هود ( 11 ): آیه 48 ] .... ص : 62
( قِیلَ یا نُوحُ اهْبِطْ بِسَلامٍ مِنَّا وَ بَرَکاتٍ عَلَیْکَ وَ عَلی أُمَمٍ مِمَّنْ مَعَکَ وَ أُمَمٌ سَنُمَتِّعُهُمْ ثُمَّ یَمَسُّهُمْ مِنَّا عَذابٌ أَلِیمٌ ( 48
و گفته شد اي نوح فرود آي بسلامتی از جانب ما و برکتهایی بر تو و بر امّتهایی که با تو هستند و امّتهایی زود باشد که ما آنها را
بهرهمند کنیم پس از آن برسد آنها را از جانب ما عذاب دردناکی.
قِیلَ یا نُوحُ قائل خداوند و ملائکه خطاب بحضرت نوح اهْبِطْ حبوط ص: 63
صفحه 49 از 220
نزول است از بالا بپائین مقابل عروج از پائین ببالا یعنی از کشتی پس از اینکه بکوه جودي قرار گرفت و زمین از آب خالی شد
خارج شو و از کوه سرازیر شو روي زمین بِسَ لامٍ مِنَّا وَ بَرَکاتٍ ممکن است مراد تحیت مبارکه طیبه باشد و ممکن است سلامتی از
شر کفار و برکات زمینی و آسمانی باشد.
عَلَیْکَ وَ عَلی أُمَمٍ مِمَّنْ مَعَکَ تعبیر بجمع با اینکه اصحاب سفینه عده قلیلی بودند امت نوح مراد اینها باشند و اصناف و انواع
. حیوانات که در کشتی سوار کرده بود بقرینه آیه شریفه وَ ما مِنْ دَابَّۀٍ فِی الْأَرْضِ وَ لا طائِرٍ یَطِیرُ بِجَناحَیْهِ إِلَّا أُمَمٌ أَمْثالُکُمْ انعام آیه 38
وَ أُمَمٌ سَنُمَتِّعُهُمْ کسانی که پس از این بوجود میآیند و چهار روزي در دنیا بزخارف آن لذت میبرند و از نعم الهی بهره برداري
میکنند و بکفر و شرك از دنیا بزخارف آن لذت میبرند و از نعم الهی بهره برداري میکنند و بکفر و شرك از دنیا میروند.
ثُمَّ یَمَسُّهُمْ مِنَّا عَذابٌ أَلِیمٌ عذاب دنیوي مثل قوم عاد و ثمود و قوم لوط و شعیب و فرعونیان و عذاب اخروي جهنم مخلدین فیها.
[سوره هود ( 11 ): آیه 49 ] .... ص : 63
( تِلْکَ مِنْ أَنْباءِ الْغَیْبِ نُوحِیها إِلَیْکَ ما کُنْتَ تَعْلَمُها أَنْتَ وَ لا قَوْمُکَ مِنْ قَبْلِ هذا فَاصْبِرْ إِنَّ الْعاقِبَۀَ لِلْمُتَّقِینَ ( 49
بزخارف آن لذت میبرند و از نعم الهی بهره برداري میکنند و بکفر و شرك از دنیا این قضایاي نوح از خبرهاي غیبی است که ما
بسوي تو وحی فرستادیم که نبودي تو که آنها را بدانی تو و نه قوم تو از پیش از وحی ما پس باید صبر کنی بر اذیتهاي قوم محققا
عاقبت از براي اهل تقوي است.
تلک این قصص و حکایات راجعه بنوح و قوم او مِنْ أَنْباءِ الْغَیْبِ قضایاي گذشته از کتب تواریخ معلوم میشود و هیچ تاریخی از
زمان نوح در دست نیست ص: 64
فقط در تورات رائج یک مزخرفاتی هست که هیچ مدرکی ندارد که انتساب بحضرت موسی داشته باشد چنانچه مکرر گفتهایم که
تواتر تورات موسی سه مرتبه بکلی منقرض شده بمقتضاي کتب خود یهود که ما در مجلد اول کلم الطیب عین آنها را نقل کردهایم.
نُوحِیها إِلَیْکَ فقط از راه وحی الهی بدست میآید ما کُنْتَ تَعْلَمُها أَنْتَ این جمله دلیل نیست که قبل از نزول این سوره حضرت رسول
صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم نمیدانسته زیرا اولا قصه نوح مکرر در سور قرآنی ذکر شده قبل از این سوره و بعد از آن و ثانیا اولین
مرتبه نزول قرآن چنانچه مکرر گفتهایم بر روح مقدس نبوي صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم بوده در همان عالم ارواح و انوار چنانچه
مفاد
کنت نبیا و الادم بین الماء و التین
و معناي نبیّ با خبر بودن است و مراد از ماء و تین نه اینست که گل آدم را سرشته بودند بلکه مراد یک آب و خاکی بیشتر نبود و
در دعاء ندبه است
و علّمته علم ما کان و ما یکون الی انقضاء خلقک
و ادلّه و اخبار بسیار دیگر بلکه مراد این است که بدون وحی الهی و تعلیم او نمیدانستی زیرا ممکن از خود چیزي ندارد وَ لا قَوْمُکَ
که قریش باشند مِنْ قَبْلِ هذا یعنی قبل از وحی الهی و بیان رسالت چیزي دست آنها نبود.
فَاصْبِرْ بر اذیّت قوم و تکذیب آنها چنانچه نوح صبر کرد در آن مدت مدید إِنَّ الْعاقِبَۀَ فتح و ظفر و فیروزي لِلْمُتَّقِینَ است که
دشمنهاي آنها هلاك میشوند و ببلاهاي این عالم و عذاب آن عالم گرفتار و سعادت دارین نصیب اهل تقوي میشود (اللهمّ اجعلنا
من المتقین).
ص: 65
[سوره هود ( 11 ): آیه 50 ] .... ص : 65
صفحه 50 از 220
[سوره هود ( 11 ): آیه 50 ] .... ص : 65
( وَ إِلی عادٍ أَخاهُمْ هُوداً قالَ یا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ ما لَکُمْ مِنْ إِلهٍ غَیْرُهُ إِنْ أَنْتُمْ إِلَّا مُفْتَرُونَ ( 50
و فرستادیم بسوي قوم عاد برادر آنها هود را فرمود اي قوم من بپرستید اللَّه را نیست براي شما معبودي غیر از او نیستید شما مگر
دروغگو و افتراء زننده بخداوند عالم.
شرح حال عاد و هود را مفصلا در سوره اعراف آیه 65 الی 72 متذکر شدیم و در اینجا بنحو اختصار تذکر میدهیم: عاد در مجمع
دارد پسر عوص پسر ارم پسر سام پسر نوح بوده و اولاد و احفاد آنها در زمان حضرت هود بسیار بودند که که عاد بسه واسطه بنوح
میرسد و اینها بسیار طویل العمر و طویل الجسم و طویل القامه بودند و عمارات بسیار عالیه داشتند که در قرآن مجید میفرماید إِرَمَ
. ذاتِ الْعِمادِ الَّتِی لَمْ یُخْلَقْ مِثْلُها فِی الْبِلادِ فجر آیه 6 و 7
و اما هود در مجمع البحرین (قیل هو ابن عبد اللَّه ابن ریاح بن خلود ابن عوص) بود و خلود جد پدر هود برادر عاد میشود هر دو
پسران عوص و در مجمع البیان (هود ابن شالخ ابن ارمشخد ابن سام) بسه واسطه بنوح میرسد بنا بر این ارمشخد برادر ارم میشود، از
این جهت میفرماید وَ إِلی عادٍ أَخاهُمْ هُوداً که اخوت نسبی است نه دینی، و الی عاد عطف به نوحا است یعنی و ارسلنا الی عاد، و
دارد حضرت هود علیه السّلام در 16 سالگی مبعوث شد و عمر شریفش 830 سال بود 814 سال قوم را دعوت نمود و پیغمبر بود.
قالَ یا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ دعوت بتوحید فرمود ما لَکُمْ مِنْ إِلهٍ غَیْرُهُ که قوم عاد بتپرست بودند و اصنام خود را اله میدانستند تا این جمله
، مطابق با سوره اعراف است و لکن در سوره اعراف میفرماید أَ فَلا تَتَّقُونَ و در اینجا إِنْ أَنْتُمْ إِلَّا أطیب البیان فی تفسیر القرآن، ج 7
ص: 66
مُفْتَرُونَ
و از این جمله استفاده میشود که اینها در عبادت اصنام نسبتش را بخدا میدادند که خدا امر فرموده بپرستش اصنام و این افتراء محض
است آنهم نسبت بخداي متعال.
[سوره هود ( 11 ): آیه 51 ] .... ص : 66
( یا قَوْمِ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِنْ أَجْرِيَ إِلَّا عَلَی الَّذِي فَطَرَنِی أَ فَلا تَعْقِلُونَ ( 51
اي قوم من از شما توقع مزد رسالت ندارم و طلب نمیکنم نیست مزد من مگر بر کسی که مرا خلق فرموده آیا پس از این بیان باز
تعقل نمیکنید یا سفیه و بدون عقل هستید.
یا قَوْمِ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً مسئلت اجرت بر واجبات اصلا جایز نیست و لو بنفع دیگران باشد مثل تجهیزات میّت از غسل، کفن،
صلوة، دفن و مثل امر بمعروف و نهی از منکر، ارشاد جاهل، هدایت ضالّ، بیان احکام واجبه و امثال اینها و امري واجبتر از دعوت
بتوحید نیست میفرماید گمان نکنید که من طمع بمال شما داشته باشم یا خیال ریاستی و سلطنتی بر شما کرده باشم بلکه غرضم جز
اطاعت امر الهی و نجات شما از هلاکت و بلاء دنیوي و عذاب اخروي چیزي نیست إِنْ أَجْرِيَ إِلَّا عَلَی الَّذِي فَطَرَنِی اجر من با خدا
است آنهم نه بعنوان استحقاق که حق مطالبه داشته باشم زیرا بنده هر چه اطاعت کند وظیفه بندگیست و مقابل با کوچکترین نعم
الهی نیست بلکه بعنوان تفضل و وعده الهی و میدانم خلف وعده نمیفرماید.
أَ فَلا تَعْقِلُونَ آیا عقل ندارید تأمّل کنید تدبّر کنید از روي دلیل و مدرك و موعظه حق را از باطل جدا کنید.
ص: 67
[سوره هود ( 11 ): آیه 52 ] .... ص : 67
صفحه 51 از 220
( وَ یا قَوْمِ اسْتَغْفِرُوا رَبَّکُمْ ثُمَّ تُوبُوا إِلَیْهِ یُرْسِلِ السَّماءَ عَلَیْکُمْ مِدْراراً وَ یَزِدْکُمْ قُوَّةً إِلی قُوَّتِکُمْ وَ لا تَتَوَلَّوْا مُجْرِمِینَ ( 52
(و اي قوم من طلب آمرزش کنید از کردههاي گذشته خود از پروردگار خود و توبه کنید که دیگر مرتکب نشوید خداوند تفضلا
براي شما بارانهاي رحمت میفرستد.
وَ یا قَوْمِ اسْتَغْفِرُوا رَبَّکُمْ غفر بمعنی پوشیدن است یعنی چیزي که مکشوف است مستور کنند و لذا کلاه خود را مغفر نام کردهاند که
سر را میپوشاند و از خطر شمشیر حفظ میکند، و استغفار طلب پوشیدن است و معاصی و اعمال زشت و عقائد فاسده و اخلاق رذیله
تماما روز محشر بر تمام اهل محشر مکشوف میشود یَوْمَ تُبْلَی السَّرائِرُ طارق آیه 9، و احدي قدرت بر اخفاء آن ندارد جز پروردگار
که حتی از نامه عمل محو میکند و از نظر ملائکه کتبه میبرد بلکه یُبَدِّلُ اللَّهُ سَیِّئاتِهِمْ حَسَناتٍ فرقان آیه 70 ، و این راجع باعمال سابقه
و عقائد فاسده و اخلاق قبیحه است که انسان واجد آنست.
ثُمَّ تُوبُوا إِلَیْهِ توبه پشیمانی از آنچه که داشته و عزم بر ترك، توبه از کفر ایمان است، توبه از شرك توحید است، توبه از اخلاق
خبیثه اخلاق حمیده است، توبه از معاصی ترك است، توبه از ترك واجبات اتیان است، توبه از حق الناس اداء آنها است کلّ
بحسبه.
یُرْسِلِ السَّماءَ عَلَیْکُمْ مِدْراراً یعنی پی در پی صحراها سبز میشود، زرعها بثمر میرسد، درختها بارور میشود، نهرها جاري میشود، هوا
لطیف میشود الی غیر ذلک از فوائد باران. ص: 68
وَ یَزِدْکُمْ قُوَّةً إِلی قُوَّتِکُمْ وَ لا تَتَوَلَّوْا مُجْرِمِینَ و زیاد میفرماید قوّت شما را فوق قوّهاي که دارید و بر نگردید و اعراض نکنید و رو
باعمال زشت و اخلاق قبیحه و عقائد فاسده نروید که مجرم باشید.
دارد قوم عاد قواي بدنی آنها بسیار بوده طول جسم و عمر داشتند و عمارات عالیه و کشت و زرع و جنات مفرّحه داشتند میفرماید
اگر استغفار و توبه کردید هم بر طول عمر و هم بر قوه و قدرت و هم بر مال و ثروت هم بر جاه و مقام شما افزوده میشود وَ یَزِدْکُمْ
قُوَّةً إِلی قُوَّتِکُمْ و اگر اعراض کردید و بهمان عقائد فاسده و اعمال قبیحه و اخلاق رذیله ادامه دادید مجرم میشوید وَ لا تَتَوَلَّوْا
مُجْرِمِینَ و جرم شما زوال نعم و بلاي دنیوي و عذاب اخروي است خواهید گرفتار شد.
[سوره هود ( 11 ): آیه 53 ] .... ص : 68
( قالُوا یا هُودُ ما جِئْتَنا بِبَیِّنَۀٍ وَ ما نَحْنُ بِتارِکِی آلِهَتِنا عَنْ قَوْلِکَ وَ ما نَحْنُ لَکَ بِمُؤْمِنِینَ ( 53
گفتند قوم اي هود نیاوردي براي ما دلیل واضح روشنی و ما هرگز دست از خدایانمان بر نمیداریم و آنها را ترك نمیکنیم و هرگز
بتو ایمان نمیآوریم.
قالوا طائفه عاد یا هود خطاب بهود در جواب دعوت او ما جِئْتَنا بِبَیِّنَۀٍ با اینکه هر پیغمبري بدون حجت و دلیل و معجزه نبوده بعلاوه
مسئله توحید از امور بدیهیه بوده و ادله عقلیه بر طبقش قائم است لکن تقلید آباء و اجداد یعنی دین پدري و مادري و تخیلات
شیطانی که این اصنام مقرب درگاه الهی هستند و اینها صورت ملائکه بلکه صورت خدا هستند و عادتهاي آنها که بشرك خو کرده
بودند مانع بود از ادله و معجزات انبیاء که قبول کنند و بپذیرند چنانچه امروز چیزهایی ص: 69
که باصطلاح مد امروز شده و رواج پیدا کرده مثل ریش تراشی و بیحجابی و اشتغال بساز رادیو و بیع مجسمه و امثال اینها اگر
تمام علماء براي آنها اخبار و آیات و دلیل عقلی اقامه کنند حمل بر یک چیزهایی میکنند و نمیپذیرند، بخصوص حضرت هود که
بشارتهاي حضرت نوح را بآمدن او در دست داشتند.
وَ ما نَحْنُ بِتارِکِی آلِهَتِنا عَنْ قَوْلِکَ بمجرد یک نفر مثل هود ما دست از عبادت خدایان خود بر نمیداریم با اینکه باینها کمال
امیدواري را داریم که هم ببرکت آنها دنیاي ما مأمور شود و آخرت هم سعادتمند شویم.
صفحه 52 از 220
وَ ما نَحْنُ لَکَ بِمُؤْمِنِینَ و ما کسانی نیستیم که بمجرد دعوت تو بتو ایمان آوریم بقول شاعر
برو این دام بر مرغ دگر نه که عنقا را بلند است آشیانه
[سوره هود ( 11 ): آیه 54 ] .... ص : 69
( إِنْ نَقُولُ إِلَّا اعْتَراكَ بَعْضُ آلِهَتِنا بِسُوءٍ قالَ إِنِّی أُشْهِدُ اللَّهَ وَ اشْهَدُوا أَنِّی بَرِيءٌ مِمَّا تُشْرِکُونَ ( 54
نمیگوئیم در حق تو چیزي که سبب شده بر اینکه سب خدایان ما میکنی و منکر خدایی آنها شدهاي مگر اینکه از طرف بعض
خدایان ما سویی و بلائی بتو متوجه شده میخواهی تلافی کنی فرمود محققا من خدا را شاهد میگیرم و شما هم شهادت دهید که من
محققا بیزارم از آنچه شما شرك میآورید.
إِنْ نَقُولُ یعنی منشأ دعوت تو و سبب آن نیست که خدا تو را مبعوث کرده و تو پیغمبر هستی این نیست إِلَّا اعْتَراكَ یعنی اصابه کرده
، بتو بَعْضُ آلِهَتِنا یکی از بتهاي ما بسوء یک بلائی و مصیبتی بتو وارد کرده با آنها بد بین شدهاي. أطیب البیان فی تفسیر القرآن، ج 7
ص: 70
قالَ إِنِّی أُشْهِدُ اللَّهَ فرمود خدا را شاهد میگیرم و شما هم شاهد باشید وَ اشْهَدُوا و شهادت بدهید انّی که من محققا بَرِيءٌ مِمَّا
تُشْرِکُونَ از جمیع خدایان شما که میپرستید و شریک خدا قرار دادهاید.
[سوره هود ( 11 ): آیه 55 ] .... ص : 70
( مِنْ دُونِهِ فَکِیدُونِی جَمِیعاً ثُمَّ لا تُنْظِرُونِ ( 55
از غیر خداي یک تاي بیهمتا که باو معتقد و عبادت را مختص باو میدانم پس هر قدر میتوانید با من کید کنید پس از آن دیگر
شما بمن مهلت ندهید و انتظار مرا نداشته باشید خداي من مرا حفظ میکند و شما را در هلاکت میاندازد من دونه یعنی غیر از خدا
چون اینها خدا را هم معترف بودند و عبادت میکردند و این استثناء از ما تشرکون است که فقط این یک خدا را معترف هستم
فَکِیدُونِی جَمِیعاً ممکن است جمیعا صفت کید باشد یعنی جمیع اقسام کید را در حق من بکنید از ظلم و اذیت و اهانت و بیاعتنایی
که در ظرف این مدت طولانی هر قدر توانستید کردید آنچه کردید، و ممکن است صیغه جمع باشد یعنی تمام شماها نه بعضی دون
بعضی بمن ظلم کنید.
ثُمَّ لا تُنْظِرُونِ پس از ظلمها از من توقع نداشته باشید که مورد عذاب واقع میشوید و بهلاکت میافتید و در اذیت بمن کوتاهی نکنید
پشتیبان من کسی است که مرا حفظ میکند.
[سوره هود ( 11 ): آیه 56 ] .... ص : 70
( إِنِّی تَوَکَّلْتُ عَلَی اللَّهِ رَبِّی وَ رَبِّکُمْ ما مِنْ دَابَّۀٍ إِلَّا هُوَ آخِذٌ بِناصِیَتِها إِنَّ رَبِّی عَلی صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ ( 56
محققا من ایکال امر خود را بر خدا میکنم که پروردگار من و شما است.
بالاترین مقامات براي بنده مقام توکل است پس از اینکه میداند لا أَمْلِکُ ص: 71
لِنَفْسِی نَفْعاً وَ لا ضَ  را
و تمام امور تحت مشیّت الهی است باید خودیت خود را کنار بگذارد و تمام امور را واگذار بخدا کند فقط او را کافیست احتیاج
بدیگري و بچیزي نیست وَ مَنْ یَتَوَکَّلْ عَلَی اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بالِغُ أَمْرِهِ طلاق آیه 3، البته هر عسري یسري دارد، هر مشکلی حلیّ
دارد، هر سختی راحتی دارد.
صفحه 53 از 220
تو با خداي خود انداز کار و دل خوشدار که رحم اگر نکند مدعی خدا بکند
فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْراً إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْراً انشراح آیه 5 و 6
صبر و ظفر هر دو دوستان قدیمند در اثر صبر نوبت ظفر آید
لذا میفرماید إِنِّی تَوَکَّلْتُ عَلَی اللَّهِ بایمان آوردن شما و نیاوردن و اذیت کردن و نکردن هیچگونه نظري ندارم نگهبان من خدا است.
گر نگهبان من آنست که من میدانم شیشه را در بغل سنگ نگه میدارد
رَبِّی وَ رَبِّکُمْ مربی من و شما او است از کتم عدم بعرصه وجود آورد، از نطفه علقه، مضغه، صورت، ماده، جسم، روح، خلق و رزق،
اماته و احیاء، عزت و ذات، صحت و مرض، غنی و فقر، نعمت و بلاء حدوثا و بقاء تمام تحت قدرت او است و او است مربّی عالم
الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ.
ما مِنْ دَابَّۀٍ إِلَّا هُوَ آخِذٌ بِناصِیَتِها إِنَّ رَبِّی عَلی صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ نیست هیچ جنبندهاي مگر آنکه پروردگار من و شما گرفته است ناصیه و
کاکل آن را یعنی در تحت قدرت او است محققا پروردگار من بر راه راست است ما مِنْ دَابَّۀٍ از طیور و وحوش و حشرات و انعام و
جن و انس و ملک تماما نیستند إِلَّا هُوَ آخِ ذٌ بِناصِ یَتِها ناصیه موهاي جلو سر را میگویند که اگر کسی با دست گرفت دیگر طرف
هیچگونه قدرتی نمیتواند بخرج دهد، امیر المؤمنین علیه السّلام در دعاي کمیل عرض میکند
(یا من بیده ناصیتی)
کنایه از اینکه در مقابل ص: 72
قدرت او احدي نمیتواند عرض اندام کند تمام مقهور تحت اراده او هستند مثل اینکه ناصیه آنها در دست او است اشاره به اینکه
اگر عذابی بر شما نازل فرمود شما قدرت بر دفع آن ندارید بترسید از قهر و غضب او.
إِنَّ رَبِّی عَلی صِ راطٍ مُسْتَقِیمٍ هیچ یک از کارهاي او گزاف و جزاف نیست تمام موافق حکمت و صلاح و درست و بجا و بموقع
است ثوابش و عقابش، رحمتش و غضبش، نعمتش و بلایش، اعطائش و منعش تماما صحیح و مستقیم است و همچنین تشریعاتش
از امر و نهی و حکم و قضایش تمام بجا است.
[سوره هود ( 11 ): آیه 57 ] .... ص : 72
( فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقَدْ أَبْلَغْتُکُمْ ما أُرْسِلْتُ بِهِ إِلَیْکُمْ وَ یَسْتَخْلِفُ رَبِّی قَوْماً غَیْرَکُمْ وَ لا تَضُرُّونَهُ شَیْئاً إِنَّ رَبِّی عَلی کُلِّ شَیْءٍ حَفِیظٌ ( 57
پس اگر اعراض میکنید از طرف من نیست که کوتاهی کردهام در هدایت شما پس بتحقیق رساندم بشما و ابلاغ کردم شما را بآنچه
که فرستاده شدم بآن بسوي شما و پس از هلاکت شما جانشین شما میکند روي زمین قوم دیگري غیر از شما را و بقدر خردلی ضرر
بدستگاه او نمیتوانید وارد کنید محققا او نگهبان هر چیزي هست.
فَإِنْ تَوَلَّوْا ایمان نیاوردید و اعراض کردید عذاب بر شما نازل خواهد شد که باد صرصر از اول روز اول تا آخر روز هشتم هفت شب
و هشت روز بطوري وزیدن گرفت که اشخاص عظیم الجثّه را بلند میکرد و بکوهها میزد و هلاك میشدند، تمام عمارات عالیه آنها
منهدم شد، درختان قوي از جاي خود کنده شد، سنگهاي کوهها بجاي دیگري میافتاد فقط حضرت هود علیه السّلام با مؤمنین باو
نجات یافتند که از میان قوم خارج شدند چنانچه میفرماید وَ أَمَّا عادٌ فَأُهْلِکُوا بِرِیحٍ صَرْصَ رٍ ص:
73
عاتِیَۀٍ سَخَّرَها عَلَیْهِمْ سَبْعَ لَیالٍ وَ ثَمانِیَۀَ أَیَّامٍ حُسُوماً فَتَرَي الْقَوْمَ فِیها صَرْعی کَأَنَّهُمْ أَعْجازُ نَخْلٍ خاوِیَۀٍ فَهَلْ تَري لَهُمْ مِنْ باقِیَۀٍ
حاقه آیه 6 و 7 و 8 فَقَدْ أَبْلَغْتُکُمْ ما أُرْسِلْتُ بِهِ إِلَیْکُمْ حجت را بر شما از هر جهت تمام کردم و راه عذر بر شما بسته شد.
وَ یَسْتَخْلِفُ رَبِّی قَوْماً غَیْرَکُمْ گمان نکنید که پس از هلاکت شما زمین خالی از بندهگان خدا شود قوم دیگري میآیند و جاي گیر
صفحه 54 از 220
شما میشوند همان نحوي که پس از طوفان شما جاي گیر سابقین شدید.
وَ لا تَضُ رُّونَهُ شَیْئاً نه بود شما براي او نفعی دارد و نه از شرك و کفر شما باو ضرري متوجه میشود و نه هلاکت شما بدستگاه او
نقصی میرساند.
إِنَّ رَبِّی عَلی کُلِّ شَیْءٍ حَفِیظٌ حفظ تمام اشیاء بید قدرت او است که قدرت دارد من و گروندگان بمن را از شرّ شما حفظ فرماید و
از عذاب وارده بر شما نجات دهد و نگهداري کند.
[سوره هود ( 11 ): آیه 58 ] .... ص : 73
( وَ لَمَّا جاءَ أَمْرُنا نَجَّیْنا هُوداً وَ الَّذِینَ آمَنُوا مَعَهُ بِرَحْمَۀٍ مِنَّا وَ نَجَّیْناهُمْ مِنْ عَذابٍ غَلِیظٍ ( 58
و زمانی که آمد امر ما بنزول عذاب نجات دادیم ما هود و کسانی که ایمان آورده بودند با او بسبب تفضل و رحمت از ما و نجات
دادیم آنها را از عذاب سخت وَ لَمَّا جاءَ أَمْرُنا امر یا بمعنی تقدیر است مثل وَ إِذا أَرَدْنا أَنْ نُهْلِکَ قَرْیَۀً أَمَرْنا مُتْرَفِیها فَفَسَقُوا فِیها
اسري آیه 17 ، یا بمعنی فعل است و جعل است مثل وَ ما أَمْرُ السَّاعَۀِ إِلَّا کَلَمْحِ الْبَ َ ص رِ أَوْ هُوَ أَقْرَبُ نحل آیه 79 ، یا امر بباد است که
بوزد بر آنها، یا امر بملائکه موکلین بریاح است. ص: 74
نَجَّیْنا هُوداً وَ الَّذِینَ آمَنُوا مَعَهُ که از میان قوم خارج شوند و گفتند آنها چهار هزار بودند و همین خروج آنها دلیل است بر اینکه
عذاب نازل میشود امر اتفاقی نیست و خشم طبیعت که امروز در السنه بعضی متداول است بِرَحْمَۀٍ مِنَّا که آنها را مورد رحمت خود
قرار دادیم.
وَ نَجَّیْناهُمْ و آنها را نجات دادیم مِنْ عَذابٍ غَلِیظٍ همان ریح صرصر است که میفرماید فَأَرْسَلْنا عَلَیْهِمْ رِیحاً صَرْصَ راً فِی أَیَّامٍ نَحِساتٍ
. فصلت آیه 15 إِنَّا أَرْسَلْنا عَلَیْهِمْ رِیحاً صَرْصَراً فِی یَوْمِ نَحْسٍ مُسْتَمِرٍّ قمر آیه 19
[سوره هود ( 11 ): آیه 59 ] .... ص : 74
( وَ تِلْکَ عادٌ جَحَدُوا بِآیاتِ رَبِّهِمْ وَ عَصَوْا رُسُلَهُ وَ اتَّبَعُوا أَمْرَ کُلِّ جَبَّارٍ عَنِیدٍ ( 59
و این قبیله و طائفه عاد انکار کردند بآیات پروردگار خود و عصیان و مخالفت کردند رسولان او را و متابعت کردند هر ظالم جابر
عنود را وَ تِلْکَ عادٌ تعبیر بتلک با اینکه عاد مذکر است باعتبار جماعت است و اینها فرقه فرقه بودند.
جَحَدُوا بِآیاتِ رَبِّهِمْ جحود انکار است با اینکه قلبا یقین داشته باشد جَحَدُوا بِها وَ اسْتَیْقَنَتْها أَنْفُسُهُمْ ظُلْماً وَ عُلُ  وا نمل آیه 14 و یهود را
جهود گفتند بهمین مناسبت که اغلب آنها حقانیت اسلام را فهمیدند لکن از روي عناد و عصبیت و کبر و نخوت انکار کردند و
مراد از آیات پروردگار معجزات صادره از رسولان الهی که حمل بر سحر کردند.
وَ عَصَوْا رُسُلَهُ حضرت هود علیه السّلام یک رسول بیش نبود تعبیر بجمع ممکن است که در زمان انبیاء سلف رسولان بسیاري بودند
که تابع آن رسول بزرگ بودند که آنها را میفرستاد باطراف مثل علماء در زمان ائمه علیهم السلام که روات بودند و در دوره غیبت
که مجتهدین باشند که حضرت رسول صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم فرمود (علماء امتی) ص: 75
(کانبیاء بنی اسرائیل) وَ اتَّبَعُوا أَمْرَ کُلِّ جَبَّارٍ عَنِیدٍ ضعفاء و زیر دستان متابعت رؤساء و بزرگان و امراء و اعیان و اشراف خود را
میکردند و تابع آنها بودند.
[سوره هود ( 11 ): آیه 60 ] .... ص : 75
( وَ أُتْبِعُوا فِی هذِهِ الدُّنْیا لَعْنَۀً وَ یَوْمَ الْقِیامَۀِ أَلا إِنَّ عاداً کَفَرُوا رَبَّهُمْ أَلا بُعْداً لِعادٍ قَوْمِ هُودٍ ( 60
صفحه 55 از 220
و در تعقیب خود آوردند در این دنیا لعنت الهی را و در آخرت آگاه باشید اینکه قوم عاد کافر شدند پروردگار خود را آگاه باشید
دوري از رحمت الهی را از براي طائفه عاد که قوم هود هستند.
وَ اتَّبَعُوا فعل مجهول یعنی در اثر کفر و عناد آنها لعنت الهی را بر خود خریدند فِی هذِهِ الدُّنْیا لَعْنَۀً گرفتار عذاب و هلاکت شدند و
در آخرت وَ یَوْمَ الْقِیامَۀِ هم بلعن الهی گرفتار عذاب جهنم خواهند شد بلکه دائما در عذاب هستند أَلا إِنَّ عاداً کَفَرُوا رَبَّهُمْ کفر باللّه
شرك باو است و تکذیب فرستاده او و سایر قبایح که مرتکب میشدند و اذیتها که بحضرت هود و مؤمنین میکردند أَلا بُعْداً لِعادٍ
دوري آنها از رحمت و تفضلات الهی بزوال نعم دنیوي و هلاکت آنها زوال و زوال نعم اخروي و عذاب الیم ابد الاباد قَوْمِ هُودٍ که
اینها اقوام هود بودند و انتساب نسبی داشتند با او خود را از قابلیت انداختند و مستحق همه نوع عذاب شدند زیرا قابلیت فرع ایمان و
تقوي و عمل صالح است و از همه اینها کناره گیري کردند و دور شدند.
ص: 76
[سوره هود ( 11 ): آیه 61 ] .... ص : 76
وَ إِلی ثَمُودَ أَخاهُمْ صالِحاً قالَ یا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ ما لَکُمْ مِنْ إِلهٍ غَیْرُهُ هُوَ أَنْشَأَکُمْ مِنَ الْأَرْضِ وَ اسْتَعْمَرَکُمْ فِیها فَاسْتَغْفِرُوهُ ثُمَّ تُوبُوا إِلَیْهِ
( إِنَّ رَبِّی قَرِیبٌ مُجِیبٌ ( 61
و هر آینه بتحقیق فرستادیم بسوي ثمود برادر خود آنها صالح را فرمود اي قوم من پرستش کنید خداوند را نیست از براي شما
خدایی غیر از او اوست که از همین زمین و خاك ایجاد فرمود شما را و براي شما عمر طولانی و عمّار زمین که عمارتها بنا کردید و
سکنی گرفتید قرار داد پس طلب آمرزش کنید از او که بر شرك و معاصی شما مؤاخذه نکند و گذشت فرماید و توبه کنید بسوي
او و دست از شرك و کفر و معاصی بردارید محققا پروردگار من نزدیک بشما است و اجابت میکند شما را هم میآمرزد و هم قبول
توبه میکند.
وَ إِلی ثَمُودَ عطف است بالی قومه مدخول وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا نُوحاً یعنی و لقد ارسلنا الی ثمود و ثمود ابن عاشر ابن ارم ابن سام ابن نوح و
اولاد و احفادش بسیار بودند و آنها را ثمود گفتند باسم جد آنها و گفتند عمر آنها طولانی بود بین سیصد سال تا هزار سال و محل
آنها بین شام و مدینه نزدیک یمن بوده و از اعراب اولی بودند لسانشان عرب بود.
أَخاهُمْ صالِحاً که حضرت صالح علیه السّلام هم از این قبیله بوده اخوت نسبی داشت با آنها نه اخوت دینی و حضرت صالح
بمقتضاي حدیثی که در کافی از ابی حمزه از حضرت باقر علیه السّلام روایت کرده که خلاصه آن را در سوره اعراف در ذیل آیه
71 بیان کردیم که در سن 16 سالگی مبعوث برسالت شد و تا سنش بالغ بر 120 سال رسید 104 سال دعوت کرد ضعفاء و فقراء باو
ایمان آوردند و متکبرین و اعیان ص: 77
و اشراف قوم ایمان نیاوردند فرمود من از دعوت شما ملول شدم شما هم از دعوت من ملول شدید بیائید میرویم نزد خدایان شما من
از آنها حاجت میطلبم اگر اجابت کردند دیگر دعوت نمیکنم و از میان شما خارج میشوم و شما هم از خداي من حاجت طلبید اگر
اجابت فرمود ایمان بیاورید گفتند بسیار خوب انصاف دادي رفتند نزد بتها هر چه حضرت صالح [ع حاجت خواست أ تري نبخشید
و آنها از خداي صالح حاجت طلبیدند که از این سنگ شتري بیرون آید باوصاف کذا و کذا فوري ناقه خارج شد گفتند بزاید
فوري بچه آورد و بقدري شیر میداد که تمام قوم را کفایت میکرد معاندین از راه کبر و عصبیت دیدند این معجزه بزرگ باعث این
میشود که مردم مشاهده میکنند و ایمان میآورند لذا ناقه را پی کردند تا آخر حدیث.
قالَ یا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ ما لَکُمْ مِنْ إِلهٍ غَیْرُهُ گفتند هفتاد بت داشتند که پرستش میکردند هُوَ أَنْشَأَکُمْ مِنَ الْأَرْضِ چون خداوند بشر را از
خاك زمین خلق فرمود حضرت آدم از گل خلق شد بعلاوه اصل خلقت انسان از حبوبات و فواکه که انسان تغذیه میکند از زمین
صفحه 56 از 220
روئیده میشود و جزو اعضاء بدن میگردد و تولید نطفه میکند و اطواري سیر میکند تا بدنیا بیاید و بالاخره بمقتضاي کل شیئی یرجع
الی اصله دو مرتبه خاك میشود و فرداي محشر هم همین خاك باز بدون این تطورات انسان میشود یا در بهشت یا جهنم وارد میشود
که معاد جسمانی از ضروریات اسلامی است و منکر آن کافر و ضال است.
وَ اسْتَعْمَرَکُمْ فِیها یا از ماده عمر است یعنی عمر زیادي بشما داده که بالغ بر هزار سال میشود یا از ماده عمران است که عمارات عالیه
و بناهاي محکمه و مساکن رفیعه بشما در روي زمین عنایت فرموده فَاسْتَغْفِرُوهُ از شرك و بت پرستی و اعمال سیّئه که مرتکب
شدهاید استغفار ص: 78
کنید ثُمَّ تُوبُوا إِلَیْهِ ایمان آورید و عمل صالح بجا آورید و تقواي از معاصی کنید که گفتند توبه هر چیزي مناسب خود او است توبه
از شرك و کفر و عناد و عصبیت و کبر در دین ایمان است و توبه از حقوق الناس ردّ آنها است و توبه از ترك واجبات اتیان و
تدارك آنها است.
إِنَّ رَبِّی قَرِیبٌ قرب رحمت او است که شامل حال مستغفرین میشود مجیب اجابت ادعیه آنها را میکند.
[سوره هود ( 11 ): آیه 62 ] .... ص : 78